#تشرفات
محمدابن ابی الرواد رواسی می گوید: روزی در ماه رجب با محمدبن جعفر دهّان به طرف مسجد سهله می رفتیم. او به من گفت: مرا به مسجد صعصعه ببر. بطرف مسجد حرکت کردیم. در آنجا در حال نماز خواندن دیدیم مرد شتر سواری از راه رسید. از شتر خود پیاده شد و زیر سایه ای زانوی شتر خود را بست، آنگاه داخل مسجد شد و دو رکعت نماز خواند و آن دو رکعت را طول داد بعد هم دستهای خود را بلند کرد و گفت: اللهم یا ذاالمنن السابغه.... تا آخر دعا،
✨💫✨
آنگاه برخاست و نزد شتر خود رفت و بر آن سوار شد. محمد بن جعفر دهّان به من گفت: بر نمی خیزی برویم و از این مرد سوال کنیم ایشان کیست؟! قبول کردم. برخاستیم و به نزد او رفتیم و گفتیم: تو را به خداوند قسم می دهیم به ما بگو کیستی؟ فرمود: شما را به خداوند قسم می دهم فکر می کنید من که باشم؟! محمدبن جعفر گفت: فکر کردم خضر هستید.
✨💫✨
آن شخص به من فرمود: تو هم چنین تصوری داشتی؟! عرض کردم: من هم فکر کردم خضر هستید. فرمود: "والله من کسی هستم که خضر محتاج دیدن اوست، برگردید که منم امام زمان شما!"
📗ملاقات با امام زمان در کربلا ص٢٢۶
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@bidary11