#تشرفات
عالممحقق شیخ حسن تویسرکانی فرمود: اوایل جوانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم امر معیشت بر من سخت می گذشت. بنا گذاشتم فقط به قصد دعا برای توسعه حال به کربلا مشرف شوم. اولی که وارد شدم شب را خوابیدم در حالی که هنوز به حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف نشده بودم. در خواب به حضور حضرت بقیه الله ارواحنا فداه رسیدم، فرمودند: «فلانی دعا کن»! عرض کردم: مولا جان، من فقط به قصد دعا کردن مشرف شده ام. فرمودند: خیلی خوب، اینجا بالای سر است، دعا کن.
✨💫✨
من دست به دعا برداشتم و با تضرع و زاری دعا کردم. فرمودند: نشد! دوباره بهتر از اول مشغول دعا کردن شدم، باز فرمودند: نشد! مرتبه سوم به جد و جهد آنگونه که بلد بودم در دعا اصرار نمودم. باز فرمودند: نشد! در اینجا من عاجز شدم وعرض کردم: آقاجان! دعا کردن وکالت بردار هست یا نه؟! فرمودند: بله هست. عرض کردم: من شما را وکیل کردم که برای من دعا بفرمایید. حضرت فرمودند: خیلی خوب و دست به دعا برداشتم و برای من دعا کردند و من در اینجا از خواب بیدار شدم بعد هم به نجف برگشتم.
✨💫✨
ناقل قضیه میگوید: شخص تاجری از اهل تویسرکان که ساکن تهران بود، به زیارت عتبات مشرف گردید و به حضور مبارک حجةالاسلام میرزای رشتی رسید و چون شیخ حسن تویسرکانی از شاگردان مبرز ایشان بود بهمین جهت میرزای رشتی توصیف او را نزد تاجر تویسرکانی بسیار نمودند و بالاخره فرمودند: دخترت را به او بده. حاجی تاجر فورا قبول کرد. پس از چند روز جناب شیخ حسن صاحب عیال و ثروتو خانه و زندگی گردید.
📗عبقری الحسان ج۱ ص۳۸۶، ملاقات با امام زمان در کربلا ص ۶۳
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@bidary11