📙 برشی از یک کتاب پدیده­ای به نام «مبال» 🔻 کنیف – توالت ❓چرا کاربرد لفظ صلوة زودتر و در همان اوایل از حقیقت لغوی به حقیقت شرعی متحول گشت، اما کاربرد لفظ وضو با این همه تاخیر؟ – ؟ که به بعد از سال هشتم هجری منجر گشت. 🔹 تاریخ زندگی بشر و نیز دانش جامعه شناسی (در فاز شناخت پدیده­های اجتماعی) به ما نشان می­دهد که مردمان جهان اعم از مدنی و بدوی، شهری و بادیه نشین، چیزی به نام مستراح (مبال – توالت) نداشتند. سپس برای اولین بار در برخی از کاخ­های حاکمان بزرگ، تاسیس شد آن گاه قرن­ها طول کشیده که مردم جامعه­ها نیز به ساختن آن اقدام کنند. هنوز هم در نقاط زیادی از دنیا مردمان روستائی هستند که فاقد توالت هستند تا چه رسد به بادیه نشینان که اساسا توجهی به آن نمی­کنند. 🔸 ما تاریخ دقیق پیدایش مبال در کاخ­ها را نمی­دانیم (یا من نمی­دانم)، و همین طور پیدایش این پدیده در میان مردم و بدنه جامعه­ها، و نیز معلوم نیست که مردم کدام جامعه پیش از جوامع دیگر این رسم را بنا نهاده است. گمان می­کنم اولین جامعه­ای که مردم آن به این کار اقدام کرده است مردم مدینه است. 🔹 امّا پیدایش حمام برای تن شوئی؛ روشن است که اروپائیان پیش از جنگ­های صلیبی با حمام آشنائی نداشتند (اگر از دروغ­های ویل دورانت صرف نظر شود)، کاخ ورسای که به بزرگی یک شهر است همه چیز دارد غیر از حمام. اما تاریخ پیدایش توالت در زندگی بدنه مردم جامعه­ها به این حد روشن نیست. 🔸 در مدینه نیز تاریخ «اخذ الکنُف» به طور دقیق روشن نیست، این قدر مسلّم است که تا اواخر سال پنجم هجری که ماجرای «بنی المصطلق» و به قول عایشه ماجرای «افک» رخ داد، در مدینه مستراحی وجود نداشته است. عایشه از ماجرای افک سخن می­گوید و در ضمن آن می­گوید در آن زمان (سال پنجم) هنوز کنیف­ها ساخته نشده بودند: خرجت مع امّ مسطح قبل المصانع و هو متبرّزنا و لا نخرج الاّ لیلا و ذلک قبل ان نتّخذ الکنف قریبا من بیوتنا و امرنا امر العرب الاول فی التترة، و کنّا نتأذّی بالکنف ان نتّخذها عند بیوتنا فانطلقت و امّ مسطح… (صحیح مسلم، ج 8، ص 114، هشت جلدی طبع دار الجیل لبنان). می­گوید:… به همراه امّ مسطح به سوی «مصانع» – حوض­های آب برای تطهیر بوده – که محل قضای حاجت ما بود می­رفتیم، و (ما زنان) برای این کار همیشه شب­ها می رفتیم، و این پیش از آن بود که کنیف­ها را در کنار خانه­هایمان بسازیم، و روال ما برای رفع این نیاز همان روال عرب­های پیشین در بادیه بود، از این که در خانه­مان کنیف قرار دهیم احساس ناراحتی می­کردیم… 🔹 پس از ساخته شدن توالت­ها، مردم شهرنشین، مردم بادیه نشین را که مبال نداشتند، تحقیر می­کردند و «اعرابی یبول علی عقبیه» – بادیه نشین است که به پاشنه پاهایش ادرار می­کند – مثل شده بود. 🔸 بدیهی است وقتی که کنیف (مبال و توالت) نباشد و انسان بر زمین مسطح ادرار کند، قطرات و ذرات بول به پاهایش پاشیده می­شود. و چون علاوه بر اصل نظافت، طاهر بودن برای صحت نماز شرط است لازم بود روزانه چند بار پاها شسته شوند. و اگر شخص از آن افرادی است که برای نظافت و بهداشت کمتر اهمیت می­دهند، دستکم برای نماز پاهایش را بشوید. 🔹 در این شستن هم شرط صحت نماز حاصل می­شد و هم امر نظافت و بهداشت، لذا لفظ وضو به همان معنی لغوی و شستن عرفی به کار می­رفت، زیرا تبدیل آن به حقیقت شرعیه تا حدودی امکان نداشت. برای این که اگر به حقیقت شرعیه تبدیل می­شد می­بایست مردم اول قطرات ادرار را از پاهای­شان بشویند و سپس پاها را با پارچه­ای خشک کنند و آن گاه مسح بکشند. و این عمل در آن روز یک عمل شاق بود که با سهولت و سماحت اسلام نمی ساخت. 🔸 امّا وقتی که پیش از نزول آیه، کنیف­ها ساخته شدند، پاشیدن قطرات ادرار به پاها به ندرت اتفاق می­افتاد لذا کل اعمال وضو در معنی دوم (حقیقت شرعیه) تنظیم گشت. 🔹 گزارش­های حدیثی اعلام می­کنند که رسول خدا در همان دوره پیش از کنیف­ها نیز هر از گاهی پاهایش را نمی­شست تنها مسح می­کشید، می­فرمود: پاهایم طاهر و پاک هستند. برخی از این حدیث­ها در مبحث «شستن پاها» و برخی نیز در مبحث «تیمم» خواهد آمد. 🔸 نبودِ کنیف­ها یکی از عوامل تاخیر تحوّل وضو از حقیقت لغوی به حقیقت شرعی است. نه همه عوامل، چیزهای دیگر از این قبیل (یعنی عوامل اجتماعی) را نیز می­توان ذکر کرد و درباره­شان به شرح پرداخت: از آن جمله «فقر جامعه» که با «فقر فردی» تفاوت زیاد دارد. که از شرح و توضیح این قبیل عوامل صرف نظر می­شود. در یک عبارت کلی باید گفت: اکثر احکام اساسی اسلام به ویژه آن­هائی که ماهیت «حقیقت شرعیه» به خود می­گرفتند، به تدریج تشریع می­شدند در این میان وضو بیش از دیگر احکام در بوته تدریج قرار گرفته است. 📖 مطالعه و دانلود 🌐 https://binesheno.com 🆔 @binesheno 🆔 بینش نو | شبکه اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی