من نمیدانم این منطق ها را از کجا به خورد جامعه میدهند؟ از چندی قبل در فضای مجازی یا از قول افراد میشنوم که با افتخار اقوالی متحد المفهوم می گویند: - من هرگز فرزندی را به این دنیا نمی آورم - فرزندان ما در ورودشان به این دنیا حق انتخاب ندارند - ما در قبال فرزندانمان مسئولیم و وقتی نتوانیم برای فرزندانمان زندگی درستی از حیث مالی و روحی و ... فراهم کنیم نباید فرزندی را به دنیا بیاوریم و او را بدبخت کنیم - تولید مثل که هنر نیست، هر انسانی حتی بدون هیچ تلاش خاص و فقط با یک غریزه و یک کار ساده می تواند تولید مثل کند، پس داشتن فرزند یک هنر نیست، هنر آن است که من در کارم موفق باشم و فلان مقدار رشد اقتصادی ایجاد کنم، جامعه را به پیش ببرم و ... اما نکاتی که به ذهن می میرسد: 1- نشر این افکار که به صورت خلاصه می گویند فرزند نیاور، آثارش بر روی یک انسان در رابطه با پدر و مادر و جامعه و اطرافیان خود چیست؟ یه مقدار فکر کنید، هیچ کدام از ما در خانواده ایده آلی بزرگ نشده ایم، در واقع چون اصلا ایده آلی وجود ندارد، بالاخره کم یا زیاد یا مشکل مالی داشتیم، یا اختلافات جزئی خانوادگی وجود داشته، یا پدر و مادر مجبور بوده اند زیاد کار کنند و وقت نمیگذاشتند برای ما، یا حداقل به عقل پدر مادر در موقعیتی نرسید که برای ما بهترین تصمیم را بگیرند. حتی اگر هیچ مشکلی نبود، همیشه انسانی با شرایط خانوادگی بهتری متصور بوده که خود را با آن مقایسه کنیم وبگوییم او بهتر است. مثلا خود من، اگر هیچوقت مشکل مالی نداشتم، پدر و مادرم مثل دو تا کبوتر عاشق بودند و حتی یکبار یادم نمی آید که صدایشان بالا رفته باشد، بهترین جامعه در کنار من بود، بهترین فامیل، در مدرسه بهترین شاگردان عالم و مودب ترین و با خانواده ترین. حتی من هم در اطرافیانم دارم که پولدار تر هستند و به فرزندشان بهتر از پدر و مادر من رسیدگی کردند. خروجی این فکر چیست؟ من یک انسان طلب کار هستم، از پدر و مادرم که چرا همه چیز نبوده؟ از جامعه ام، از اطرافیانم ... 2- در اطرافیانمان افراد موفق و عالی سراغ داریم، کدامشان در ایده آل و با وضعیت مالی ایده آل به دنیا آمده اند و کدامشان در خانواده مشکل مالی داشته اند و اتفاقا بخاطر فقر یا مشکلات قوی شده اند؟ روسای فلان برند و فلان کارخانه که گفته اند از صفر شروع کردیم و دست فروشی می کردیم و ... همه در ذهن مثالهایی داریم. حتی پیروز، بچه یوزپلنگ که همه میشناسیمش هم اگر مداوم برایش خرگوش پرورش دهند و بدهند بخورد بعدا نمی تواند در طبیعت شکار کند و به سیر طبیعی زندگی کند، آیا انسانی که همه چیز برایش فراهم باشد در زندگی پیشرفت خواهد کرد؟ 3- به نظرتان اینکه فرزندی به دنیا نمی آوردید و افکار فوق را در ذهن پرورش می دهید، انصافا دلتان برای آن بچه سوخته یا از سختی دار شدن گریزانید و نمیخواهید مسئولیت بپذیرید؟ دنبال راحتی آن فرزند هستید یا دنبال راحتی خود؟ خودتان فکر کنید و به خودتان پاسخ دهید. 4- گفته شده تولید مثل هنر نیست و حتی حیوانات هم تولید مثل می کنند! ما مشغول رقم زدن قله های هنر هستیم! ما در زندگی روزمره چه داریم می کنیم؟ کار اقتصادی می کنیم؟ معنایش چیست؟ بیشتر خوردن، بهتر خوردن، راحت تر خوردن، و بعد خورده ها راهی فاضلاب کردن، بعد مانده اش را بعد از مرگ زیر خاک دفن کردن، بهتر پوشیدن، بیشتر پوشیدن، بجای هر سال هر ماه یک لباس نو خریدن = محیط زیست را بیشتر آلوده کردن! کار کردن، خانه بزرگتر خریدن، مصالح ساختمانی بیشتری مصرف کردن، بامش را بزرگتر کردن، برفش را بیشتر کردن، هزینه های جانبی اش را زیاد و زیاد تر کردن و دوباره آلودگی بیشتر. در حوزه سلامت کار می کنید؟ عمر بیشتر برای انسانهایی که بیشتر بپوشند و بیشتر بخوردن و دوباره داروی بیشتری مصرف کنند و تجیزات پزشکی بیشتر؟ موارد فوق هنر هست، ولی حق زندگی به یک انسان بخشیدن، که از کمی و کاستی زندگی درس بیاموزد، پدر و مادر داشته باشد و با پدر و مادرش با دیدنشان عشق کند، روز پدر را به او تبریک بگوید، حس خوب زندگی را احساس کند، و طلبکار نباشد از زمین و زمان، این هنر نیست و حیوانیت است. اینکه برای فرزند وقت بگذارید که انسان تربیت کنید، به او نیکی آموزش دهید. یک انسان با یک دریا محبت جدید به جامعه تزریق کنید، این هنر نیست! والسلام. @bode4om