نقدی بر یادداشت تحریف آمیز عبدالرحیم اباذری در خصوص کتاب شریعتمداری در دادگاه تاریخ/2
واقعیت تاریخی آن است که استالین و شوروی اعتنایی به رژیم و دولت مفلوک محمدرضا پهلوی و نخستوزیر وی نمیکردند. در روایتی تاریخی آمده که قوامالسلطنه در گزارش خصوصی خود به مجلس گفت:
«ژنرالیسیم استالین بیانات بسیار دقیق و حکیمانه و که نمونه وسعت نظر و علو افکار سیاسی ایشان بود در باب لزوم اصلاحات و رفورمها در ایران نمودند. در پاسخ ایشان اظهار داشتم … اکنون که دولت من مهیای رفورمهای اساسی و تأمین زندگی مرفه و عادلانهای برای مردم ایران است به واسطه عدم مساعدت دولت شوروی با تخلیه نکردن نیروهای خود و مشکلات دیگر کار اصلاحات بسیار سخت و دشوار خواهد بود و دولت شوروی با حسن نیت و یک اقدام به موقع میتواند مشکلات را از پیش پای ما بردارد…ژنرالیسیم استالین این نظر اصلاحی دولت را تأیید و تصدیق کرد ولی راجع به خلیه ایران جواب مساعدی ندادند.»(پدر و پسر، ناگفتهها از زندگی و روزگار پهلویها، ص۵۶۲)
اساسا رژیم پهلوی و عمال او توان و عرضه حفظ استقلال کشور را نداشتند.چنانچه در روزهای ابتدایی غائله آذربایجان در کابینه اول حکیمی چند گروهان برای تقویت پادگان تبریز تعیین شده بود که عجالتا تا زنجان بروند اما با ممانعت قشون روس از شریفآباد قزوین فراتر نتوانستند بروند.(شرح زندگانی من، ج۳، صص۴۳۲-۴۳۱) به علاوه به گزارش عبدالله مستوفی کابینه دولت قوام به دموکراتهای آذربایجان تا حدی خودمختاری داده بود(شرح زندگانی من، ج۳، ص۴۳۲)
در هر صورت؛ عمال رژیم پهلوی تنها راه صیانت از اراضی کشور را چوب حراج زدن به منابع کشور میدیدند. چنانچه روز پانزدهم فروردین۱۳۲۵ بین قوامالسلطنه و سادچیکوف سفیر جدید شوروی در ایران موافقتنامهای درباره تشکیل یک شرکت مختلط نفت ایران و شوروی به امضا رسید. مدت قرارداد پنجاه سال و حوزه عملیات تمام مناطق شمالی ایران به استثنای حاشیه مرزی ایران با ترکیه بود. سهم شوروی در این شرکت برای ۲۵سال اول قرارداد ۵۱درصد و سهم ایران ۴۹درصد در نظر گرفته شده بود. (پدر و پسر، ناگفتهها از زندگی و روزگار پهلویها، ص۵۶۳) البته به اینکه سرانجام این توافقنامه به کجا رسید کاری نداریم و هدف از ذکر روایت تاریخی پیشگفته نشان دادن ضعف و زبونی مفرط عمال پهلوی بود.
در ضعف و زبونی مفرط رژیم پهلوی مردم و علما به مقابله با فرقه دموکرات و ایادی شوروی پرداختند و از کوچکترین مناسبتها برای اظهار اقتدار اسلام در پیش چشم آنان نمیگذشتند.
علمای تبریز به مقابله با فرقه دموکرات پرداختند و در شهرستانها نیز که قدرت فرقه به مراتب مهیبتر بود، چنین شد. در محال «آلان برآغوش سراب» میرزا حبیب صدری مورد پیگرد دمکراتها قرار گرفته بود و از مراغه هم گزارش تکفیر فرقه دمکرات توسط روحانی محل در دست است. علاوه بر این رحلت آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی هم فرصتی پیش آورد تا مردم آذربایجان با بروز احساسات شدید در برپایی مجالس سوگواری متعدد و باشکوه در صدد مقابله خاموش با دستنشاندگان یک حکومت ملحد برآیند. در این مجالس سوگواری که تا چهلم ایشان ادامه داشت، مردم با دستجات عزادار در سطح شهر و بازار به قدرتنمایی در مقابل فرقه دمکرات پرداختند. در این مبارزه نقش بازار نبایستی نادیده انگاشته شود؛ بازاریان تبریز به خاطر پیوندهای مستحکم با علما، چهل روز بازار را بستند. در برپایی این نمایش، قدرت مذهبی مرحوم آیتالله حاج میرزا فتاح شهیدی نقش عمده داشت؛ به طوری که اگر در محلهای مراسم ترحیم به این مناسبت برگزار نمیگردید خود وی مقدمات برگزاری مراسم را فراهم میکرد. طبق روایات محلی، برگزاری چنین نمایش قدرتی موجب بازخواست پیشهوری توسط مقامات شوروی شد، زیرا مقامات ارشد فرقه نیز ناچار شدند در مجالس ترحیم شرکت کنند. به پیشهوری گفته شد:
کمونیست این چیزها را قبول ندارد یک فرد کمونیست جز به رهبر حزب، به چیزی نمیاندیشد. معلوم میشود تمام گزارشهایی که به کنسولخانه داده شده دروغ محض بوده است. نظام کمونیستی خدا را نمیپذیرد تا چه رسد به یک روحانی.»(پیدایش فرقه دمکرات آذربایجان به روایت اسناد و خاطرات منتشر نشده، ص۶۵-۶۴)
🔻 رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db