🔻
#پوتین_قرمزها 24
خاطرات مرتضی بشیری
✦✦✦✦
مادر بلند شد. شله عربی (شال) را محکم به خود پیچید و با قدمهای بلند به طرف در رفت. در همین هنگام، عبدالرضا با صدای بلند نالید: «مادر، من خودم را تسلیم کردم.»
و نگاه غضبناک مادر به طرف عبدالرضا برگشت و گفت: «اگر تسلیم شده بودی، الان در بین اسرا نبودی!» نگاهی به ما، که ایستاده بودیم، انداخت و گفت: «و من جلوی این برادران شرمنده نبودم!»
با عصبانیت از در بیرون رفت. برادرانی که شاهد ماجرا بودند سر راه مادر را گرفتند و موضوع پناهندگی عبدالرضا را برای او توضیح دادند. مادر، بعد از شنیدن ماجرای تسلیم شدن عبدالرضا، به گریه افتاد. برگشت و فرزند را در آغوش گرفت. او را بوسید و گفت: «زنده باشی پسر که روسفیدمان کردی!»
دستی بر سر عبدالرضا کشید و گفت: «پسرم، این کاری که کردی، اضعف الايمان است. ایمانت زمانی کامل می شود که در رکاب امامت جهاد کنی و اگر لازم شد، شهادت را بپذیری.»
قصه که به اینجا رسید، اشتیاقم برای دیدار با عبدالرضا دوچندان شد. چند روز قبل از عملیات کربلای ۴، من و عبدالرضا در اردوگاه اسرا رو در روی هم نشستیم. در همان برخورد اول، او را فردی بی ادعا و بی تکلف دیدم.
با هم از هر دری گفتیم. اما تا به موضوع تسليم او و نیروهایش می رسیدیم، طفره می رفت. سعی داشت با خنده و شوخی از کنار این موضوع بگذرد. اما مطلب را رها نکردم و پرسیدم: «از اینکه با عنوان اسیر اینجایی دلخور نیستی؟»
سری تکان داد و گفت: «چرا باید دلخور باشم؟! قبل از اینکه اسیر بشوم، اگر کسی میگفت ایرانی ها با نیروهای ما که به اسیری گرفتند خوب رفتار می کنند، باور نمی کردم. اما حالا فرصتی پیش آمده که از نزدیک این موضوع را لمس کنم.»
- تو تسلیم شدی و قطعا باید این انتظار را داشته باشی که رفتار دیگری با تو داشته باشند.
- من برای انجام تکلیف شرعی ام عوض نمی خواهم. کار من به چشم شما بزرگ می آید؛ چون بیشتر مردم به تکلیفشان عمل نمی کنند اگر همه مردم به وظیفه شان عمل می کردند، آن وقت متوجه می شدیم کار من کمترین وظیفه یک مسلمان شیعه در برابر مقتدایش است.
زبانم بند آمده بود. سعی کرد با لطیفه گویی بحث را عوض کند. به شوخی او پا ندادم و گفتم: «این درست که شما به وظیفه ات عمل کردی، اما ما هم وظیفه ای در مقابل شما داریم...»
حرفم را برید
- قاعده جنگ ایجاب می کند پناهندگی حین عملیات پذیرفته نباشد. دیگر اینکه از وضع موجود گله ای ندارد و آنچه را که ولی او برایش بخواهد، حتما خیر و صلاح او در آن است.
🔸 ادامه دارد ⏪