گوشواره 🔅
دخترک بستنی به دست به خانه میرفت.🍦
در کوچه کسی نبود.
مرد به او نزدیک شد و گفت:
_اگه گوشوارهها رو ندی، خودم از گوشات میکنم.
دخترک ترسید و گفت:
_تو شمری؟😢
مرد سرش را پایین انداخت و رفت.😭#یک_دقیقه_درنگ
نوشتۀ: مصطفی خدامی
#داستانک#محرم1446@bornamontazer