🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۵۴
به قلم
#کهربا(ز_ک)
مانتو و شالم رو در آوردم و مشغول پخت لازانیا شدم
سالاد رو هم آماده کردم امیدوارم اینبار نیما بدقلقی نکنه و بخوره
مامان با بشقاب سوپی که برای بابا برده بود به اشپزخونه برگشت.
_دوقاشق بیشتر نخورد
ظرف لازانیا رو نشونش دادم
_اینطرفش نرم شده ببرم براش؟ شاید بخوره
با بغض گفت:
نه عزیزم براش خوب نیست...
یه بار که رفتیم خونه ی داداشت یادته؟ زینب کنار قرمه سبزی لازانیا هم درست کرده بود بابات یکم ازش خورد خوشش نیومد و گفت ماکارونی خوشمزهتره. اما داداشت با لذت ازش میخورد و میگفت من و دخترام عاشق لازانیا هستیم.
الان بابات این غذا رو ببینه یاد اون روز و داداشت میفته و غصه میخوره.
_الهی بمیرم براش آره راست میگی داداشم لازانیا خیلی دوست داره
نمیدونم کارم درسته یا نه
حتی تو این شرایط فقط به فکر خودم هستم که چطور نیما رو راضی نگه دارم
کاش نیما هم یکم شرایط مارو درک میکرد.
یاد دیروز افتادم
ظهر همه از ساندویچ های بوفه ی بیمارستان خوردند البته از بس اعصاب همگی خراب بود نصفه نیمه خوردند
اما نیما که معتقد بود اون ساندویچا قابل خوردن نیستند دوساعت با ماشین خیابونهای اطراف رو گشت تا یه رستوران باکلاس پیدا کنه. اخرشم از غذای اونجا هم نتونستم چیزی بخورم
های کلاس بودن چیز خوبیه اما تو شرایط دیروز ما اصلا کار درستی نبود.
باید حال بد من رو درک میکرد
صدای زنگ آیفون بلند شد
_بله؟
_منم نهال باز کن پختم از گرما
به راهرو رفتم نیما با لبخند وارد شد مثل همیشه دستم رو فشرد و من رو گرم در اغوش گرفت و بوسه ی محکمی روی گونهم کاشت.
نیما هم مثل خونواده ی خودم محبتش رو کاملا ابراز میکنه
فقط با این تفاوت که پدر و برادرم محبتی که نسبت به همسر دارند رو جلوی چشم بقیه به اشکال مختلف نشون میدند و بغل و بوسه رو حذف میکنن.
خداروشکر مادرم زن فهمیده ای هست و معمولا بدو ورود نیما و وقت خداحافظی مزاحم دونفره هامون نمیشه
برخلاف پدرومادر نیما که هیچوقت نفهمیدند حریم خصوصی چه مفهومی داره
البته زیاد شاهد عاشقانههای فیروزخان و فرشته به هم بودم اما بارها هم به چشم خودم دیدم که تا سرحد مرگ همدیگه رو خار و بی ارزش کردند اون هم سر یه موضوع خیلی خیلی کم اهمیت.
در خونواده ی ما حفظ ارزش و احترام همسر بصورت دو طرفه خصوصا بین جمع رعایت بیشتری میشه.
اوایل دلم میخواست من و نیما در اینده شبیه پدرو مادر اون جلوی چشم دیگران عاشقانه داشته باشیم
اما الان بیشتر دلم میخواد مثل پدرومادر خودم به حفظ حرمت بینمون اهمیت بیشتری بدیم
تو همین فکرا بودم که اصلا نفهمیدم کی شربت خوشرنگ البالوی همیشگی رو روبروش گرفتم .
یکی برداشت و چشمک زد کنارش بشینم.
وقتی نشستم باز هم مثل همیشه من رو تنگ در اغوش گرفت.
نیما هیچوقت توجه به این نمیکنه که کسی متوجه عاشقانه هامون نشه و باز هم به لطف فهم و شعور مامان باشخصیتم که این طور مواقع مارو تنها میذاره دیگه لازم نیست خجالت بکشم یا به این همسر عاشق پیشه م یاداوری کنم پیش مامان کمی رعایت کنه.
کاربر محترم با سلام
برای دریافت لینک کانال وی آی پی
#نهالآرزوها
ارسال فیش واریزی مبلغ ۵۰۰۰۰ تومان (پنجاه هزار تومان) به شماره کارت 👇
۶۲۲۱۰۶۱۲۱۲۲۴۴۵۵۴زهرا لواسانی بانک پارسیان
و سپس دریافت لینک کانال وی آی پی که ۱۵۰ پارت جلو تر از کانال زیر چتر شهداست رو دریافت کنید، در ضمن در کانال وی آی پی روزانه چهار پارت گذاشته خواهد شد
فیش رو بعد از واریز همون روز ارسال کنید به این ایدی👇👇🌹
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨