زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۷۳۱ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) چشماش خیس اشکه _عزیزم... تسلیت میگم بهت تحمل داغ پدرو مادر خیلی سنگینه ... خدا رحمت کنه پدرت رو الحمدلله مادرت رو داری خدا برات حفظش کنه با همون گریه ادامه دادم _نمی‌دونم مامانم در چه حالیه که متوجه شدم داداشم نمی‌خواد من باهاش روبرو بشم این چندروزی که پیشم بود هرروز با سمنان در تماس بود‌ هربار هم می‌رفت توی حیاط ولی بعدش می‌فهمیدم گریه کرده نمی‌دونم اونجا چه خبره ولی اجازه نمی‌ده من چیزی بفهمم _ان‌شاالله که خیره... یه فاتحه هم برای شادی روح پدر بزرگوارت بخونیم و دوباره شروع به خوندن حمد و سوره کردیم _خدا رحمت کنه‌... روحشون شاد ان‌شاالله که همنشین اهل بیت باشن _ممنونم عزیز خدا پدرو مادر و همسر شمارو هم رحمت کنه و با این فکر که شرایط روحی منصوره خانم باید در بهترین وضعیت باشه برای اینکه از اون فضا خارج بشیم زودی رفتم سر اصل مطلب _خوب گفته بودید که نیره خانم از خونه فرار کرد و ... _درسته وقتی قصه‌ی فرار اون بنده‌ی خدا به گوشم رسید من خوشحال شدم اشک توی چشماش جمع شد نهال باورت میشه؟ من از اتفاق بدی که میدونستم در انتظار یکی از دخترای روستامون هست خوشحال شدم میدونی چرا؟ فقط فقط برای اینکه می‌دونستم بابای خدا بیامرزم خیلی زود در این زمینه دل نگران می‌شه که نکنه اگه من هم به منصوره فشار بیارم تا با پسر ننه شنسی ازدواج کنه از خونه فرار کنه ... _شما و فرار؟ _بابای من بود دیگه... همیشه حساسیتها و دل نگرانیهای خودش رو داشت بخاطر همین با خوشحال بودم که فعلا نقل محافل جریان اون دختر بی‌گناهه و بابامم از صرافت میفته که بخواد من رو مجبور البته به زعم خودش راضی به ازدواج با اون مرد کنه 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨