🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۸۳۷
به قلم
#کهربا(ز_ک)
ببین نهال عزیزم دختر خوبم
تو گفتی از وقتی ازدواج کردی با خونوادهت قطع رابطه داشتی
البته اون زمان فکر میکردی اونا خونوادهی واقعیت نیستند اما حالا که فهمیدی فیروز بهت دروغ گفته بوده
پس وقتی رفتی پیششون اول از همه تلاش کن کدورتهارو از دلت بیرون کنی و از دل تکتک اعضای خونوادهت در بیاری
خدا رحمت کنه پدرت رو
تو برای ازدواج اجازهی پدرت رو لازم داشتی
درسته راضی به ازدواجت بوده اما خودت هم تو حرفات گفتی که یجورایی بخاطر داستان فرارت با نیما مجبور شد رضایت بده
پس شاید قلبا راضی نبوده
عزیز دلم اگه رضایت پدرت قلبی نبوده باشه امکانش هست هیچوقت آرامش واقعی به زندگیت برنگرده...
وقتی برگستی شهرتون برو سر مزارش تا میتونی براش فاتحه و قران بخون
اونقدر باهاش درد دل کن تا از دلش در بیاد
کارهای خدا پسندانه انجام بده و ثوابش رو هدیه کن به روح پدرت
کاری کن ببخشه تورو و حلالت کنه
عزیز دلم میدونم نصیحت کردن رو دوست نداری اما مثل دختر نداشتهم دوستت دارم
دلم میخواد حالا که داری برمیگردی شهرتون زندگی خوبی در پیش داشته باشی
دعا میکنم همسرت واقعا بیگناه باشه و به زودی آزاد بشه در کنار هم و با پشتیبانی خونوادهت زندگی خوب و سرشار از آرامشی داشته باشی.
نمیدونم چرا نصیحتهای منصوره خانم اذیتم نمیکرد حتی خسته هم نشدم...
به عمق جانم نفوذ کرد
دوست دارم زندگی خوبی رو شروع کنم
بی تاب اومدن نریمان هستم تا هرچه زودتر پیش مامان و بقیه برگردم...
طفلکی بابام...
اشکم با یاد بابا روون شد
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨