زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۱۱۰۴ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) و همبن باعث شد زود ازش جدا بشم تو دلم یه بار حرفای استاد رو تکرار کردم مردا از دیدن گریه‌ی همسرشون بهم می‌ریزن پس گریه نکنید... _ببخشید ناراحتت کردم چپ چپ نگاهم کرد _سرت به جایی نخورده؟ ای گندت بزنن نیما با این مدل حرف زدنت که گند زدی به حس و حالم. زیر نگاه عصبیش تاب نیاوردم برای همین به طرف آشپزخونه رفتم هنوز بعد از هر نمازم با خدا و امام زمان درددل می‌کردم و دعا می کردم ه چه زودتر اوصاع زندگیپ همونی بشه که دوست داشتم دوماه دیگه از اون ماجرا گذشت روابطم با نیما بهتر از قبل شده بود شکر خدا دیگه خبری از اون زنیکه که مدعی شده بود بارداره نشد. نه من چیزی به روی نیما آوردم و نه اون چیزی بهم گفت اصلا نفهمیدم دختره راست گفته بود یا نه... اما دعای هر شب و روزم یک جمله بود _ خدایا این موضوع رو خودت ختم به خیر کن... اگه قبلا بود هرروز یه دستوری برای رفع این مساله صادر میکردم و برای خدا تععین تکلیف می‌کردم... اما از اونجایی که نمیدونستم چطوری بهتره که شر این موضوع کنده بشه فقط همین مدلی دعا می‌کردم تا برای خدا هم تعیین تکلیف نکرده باشم ماه نهم تازه معجزاتی که نرگس قولش رو یهم داده بود رو در رفتار‌های نیما می‌دیدم جواب پیامهای محبت امیز و مقتدرانه‌م رو می‌داد جواب محبتهای حصوری رو هم همینطور دیگه ازم دوری نمی‌کرد و گاهی حسابی تحویلم می‌گرفت هنوز با امام زمان درد دل می‌کردم و نماز اول وقت دیگه جزو روزمرگی‌هام شده بود ماه یازدهم یه شب که پوریا زودتر خوابیده بود نیما گفت می‌خواد باهام حرف بزنه... رختخواب‌هارو تازه پهن کرده بودم کنارش نشستم _بله آقایی خوبم شکر خدا خیلی راحتتر از قبل با الفاط مناسب خطابش می‌کردم به محض نشستنم تغییر حالت داد تا کاملا مقابلم باشه. _ می‌خواستم در مورد موصوعی باهات حرف بزنم _جانم _تو که اینقدر دوست داری بری به مامانت اینا سر بزنی چرا پس نمی‌ری؟ خدایا چی داشتم می‌شنیدم؟ نیما ازم سوال کرده چرا به دبدن مامانم نمی‌رم؟ از شنیدن این جمله اشک شوق توی چشمام جمع شد _اگه من بخوام چند روز برم سمنان تو ناراحت نمیشی؟ _چه‌ اهمیتی داره؟ مهم اینه که چند روز بری کنارش باشی الان نزدیک دوساله که ندیدیش میدونم که خود تو ازشون خواستی به اینجا نیان من دیگه با اومدنشون مشکلی نداره ۱ 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨