🍁🍁🍁🍁
#دردسر_عاشقی
#پارت33
من-آقای احسان من همه پرونده های مد وشماره مدلینگ هارو براتون روی میز گذاشتم.البته فقط شماره اونایی که شما ازشون رضایت بیشتری داشتین وبرنامه امروز وجلسه هاتونم نوشتم که بعدا بهتون یاد اوری کنم البته..
دیگه نزاشت ادامه بدم وپرید وسط حرفم
آرمان-خیله خب.باشه
وبعدش رفت بیرون پسره الاغ یک تشکرم نکرد که این همه کار کردم وتازه یک ساعته دارم ورور میکنم...واقعا هستی تو هم چقدر رو داری ها الان توقع داشتی مثلا بیاد دستتو ماچ کنه که وظایفتو انجام دادی.همینجوری که داشتم اروم ارو با خودم زرزر میکردم رفتم توی اتاقم..حالا چی میشه مثلا بیاد دستمو ماچ کنه.آخه مگه من دوست دخترشم که بیاد از اینکارا بکنه.حالا چی میشه مثلا منم از این دوست پسرای خوشتیپ وخوش هیکل داشته باشم.اَه دختر خفشو دیگه کلی امروز کار داری.سریع پشت میز نشستم وشروع کردم به درست کردن پاور پویینت درباره رضایت محصلات امسال وسال پیش.
اووف دوساعتی طول کشید تا تمومش کردم سرم که نزدیک مانیتور بود اوردم عقب وشروع کردم به مالوندن چشمام پووف چقدر چشمام میسوزه چشمامو باز کردم که این پسره مغرور وخشک رو از تو شیشه دیدم.اشاره کرد برم تو اتاقش.اخه من موندم مگه من رباطم که انقدر ازم توقع داره بلند شدم ورفتم سمت اتاقش.
من-بله آقای احسان کاری داشتید؟
آرمان-آره میخواستم ببینم کارت هنوز تموم نشده
من-چرا دیگه کامل شده
آرمان-باشه.پس بیا این دوتا سیدی رو هم ببر ویرایش کن بعد برام بیار
خاک توسرت که فقط دستور میدی غول بیابونی..سیدی هارو برداشتم که دوباره صداش بلند شد
آرمان-در ضمن چندبار دیگه هم گفته بودم یا منو به فامیل صدا کن یا اسم..اینجوری اعصابمو خورد میکنی
واا این پسره هم خل وضع بود ها.اخه مگه من چجوری صداش میکنم که انقدر هرروز رو مخم رژه میره
من-خب آقای احسان مگه من چجوری صداتون میکنم
دستاشو روی میز به هم قلاب کرد وگفت
آرمان-خب تو منو به اسم صدا میزنی ولی با پسوند فامیل
با چشمای گرد نگاش کردم مگه من کی تاحالا اینو به اسم صدا کرده بودم
http://eitaa.com/cognizable_wan