#قسمت_دوم
#ویشکا_2
قطرات سرم به آرامی وارد لوله می شود و جانی تازه در وجود نرگس ایجاد می کرد
نرگس به آرامی چشمانش را باز کرد
بیداری شدی عزیزم ؛نگران نباش دکتر گفت چیزی نیست
علی کجاست ؟
چی ؟
ویشکا علی کجاست ؟ علی
نرگس جون آرام باش عزیزم تو الان شرایط مناسبی نیستی
ویشکا منو ببر پیش علی
باشه اما علی توی این بیمارستان نیست
تو حالت بد شده و با اوژانس آوردیمت این جا
علی نو بیمارستان شهید مطهری هست
نرگس شروع به اشک ریختن کرد برای علی اتفاقی افتاده تو به من نمیگی
نرگس جان آرام باش
از دکتر اجازه می گیرم متنفلت کنند به بیمارستان شهید مطهری
نیم ساعت بعد هر دو سوار آمبولانس به سمت بیمارستان در حرکت بودیم
ویشکا چی شده چرا من حالم بد شد
علی چه بلایی سرش آمده چ خبر است اینجا ؟😱
لبخندی زدم تو که باید خوشحال باشی خدا جمع دو نفرتون را سه نفره کرد اما واقعا از علی آقا خبر ندارم
آمبولاس با سرعت زیاد خودش را به بیماریستان رساند از نرگس تعهد گرفتند که اگر حالش بد شد مسئولیتش با خودش است
نرگس در حالی که تلو تولو می خورد خودش را به ته راهرو رساند در اتاق عمل را باز و بسته می شد و مرستار ها در رفت و آمد بودند
نرگس خودش را به خانم پرستار همسرم حالش چطوره
شما همسر آقای ناظری هستید
بله چی شده ؟😨
فعلا در اتاق عمل هستند اما برایش دعا کنید تیر نزدیک قلبش خورده دکتر ها همه تلاشمان را می کنند
اما ...
حرفش را ادامه نداد و رفت
نرگس دستش را به دیوار گرفت
نرگس جان بیا عزیزم تو الان فقط نباید خودت را در نظر بگیری بچه هم مهم هست
نرگس در حالی که اشک می ریخت وفتی پدر بچه حالش خوب نیست بچه را چطور تنهایی برزگ کنم ؟😭
دو ساعت بعد علی آقا از اتاق عمل بیرون آمد اما طولی نکشید که به کما رفت
نرگس توان ماندن در بیمارستان نداشت خواهر شوهرش خودش را به بیمارستان رساند و من آن ها را به خانه نرگس رساندم
ساعت هشت شب به خانه رسیدم بی حوصله نگران نرگس و همسرش بودم خبری از بچه های پایگاه نداشتم با فرشته تماس گرفتم
و ماجرا را گفتم خیلی نگران شده بود فقط تاکید کردم به بچه ها چیزی نفهمد چند روزی با این وضعیت پایگاه تطعیل است
در اتاق را که باز کردم مثل همیشه با استقبال بی نظیرشان روبرو شدم و...
نویسنده :تمنا
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---