. یوسف فروش آمده جمعی در این دیار تنها برای آنکه پسندی کند شکار هر خس برای خلق خدا سامری شود تا دین به قلب خلق نیابد دگر قرار شخصی به اختلاس، یکی هم به اعوجاج گاهی به یک اشاره، کلامی کنایه دار گاهی به روسری، که در آید به اهتزاز گاهی به عاملی که بدزدد ز حجم کار گاهی به خنده ای که مشوق شود به جرم یا متن موهنی که کند سخره انتظار گاهی به نام سیب زمینی و سگ شود هشتک به پا ز فرد بنام و اثرگذار اغلب حجاب سخره ی بازیگران شود گر سر زند ز غیر به ون می شود سوار بعضی شوند دل نگران از بلا فقط گر قوم چشم آبی بوری شود دچار برخی به پشت گرمی وب پرفسور شوند تا منحرف کنند به فتوای نابکار گویند حج هزینه ی بیهوده کردن است جز این سفر به مقصد هر جا ببند بار چون هست اختلاس مناهی مجاز ماست حتی نماز هم به فدای سر ندار گاهی یکی شریک به ظلم است و معترض چون حرف او رسید بخیزد درون غار گر ذره ای به حق کسی می کنی ستم از دیگری مگو و در آر از خودت دمار ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ https://www.instagram.com/p/CgzpbvXMz8X/?igshid=MDJmNzVkMjY=