1- اِعْتراض:‌ آوردن یك یا چند جملۀ زاید در میان كلام است كه اگر حذف شود، جملۀ اصلی به حال خود باقی بماند، و شرط است كه متضمّن فایده‌ای به غیر از رفعِ ابهام باشد. اعتراض، برای القاء مقاصد گوناگون، از جملهَ: تنزیه، تعظیم، دعا، نفرین، تنبیه و ایقاظِ سامع، تخصیص بیانِ سبب، تَهْویل، تفخیم، تأویل و تسكین و اِسكاتِ مخاطب به كار می‌رود. 2- ایضاح: آن است كه معنی سخن، ابتدا مُجْمَل و مُبهم، و سپس مشروح و مفصّل بیان شود، و مقصود از آن ممكن است تفخیم، تعظیم، یا تأكید باشد، مانند: از چــار چـــیز مـگــذر گــر عاقــــلی و زیـــرك امن و شرابِ بی‌غَش معشوق و جای خالی (حافظ) 3- ایغال: آن است كه شاعر مقصودی را به كمال در بیتی بگوید و چون به قافیه رسد، واژه‌ای مناسب با موضوع بیت بیاورد كه بر زیبایی كلام بیفزاید، مانند: اخــتیارِ دستِ او جود است جودِ بی‌ریا اعتقادِ رای او عین است، عینِ بی‌عیار (منوچهری) 4- بَسْط: اطنابی است كه در نتیجۀ فراوانی جمله‌ها حاصل شود. 5- تَتْمیم: آن است كه كلام به گونه‌ای ایراد شود كه موهمِ خلافِ مقصود نباشد، امّا عبارتی یا واژه‌ای بدان افزوده شود كه نكته‌ای بلاغی، مانند مبالغه، بر آن بیفزاید، مانند: خون دل می‌چكد از این نامه انـــدكی گــــر ورا بیفشـاری (فتحعلی خان صبا) 6- تَذْییل: آن است كه به گونه‌ای جمله‌های مترادف بیاورند كه معنی، برای‌ آن كه نمی‌فهمد، روشن و برای آن كه می‌فهمد، مؤكَّد شود، و معمولاً‌ در مواردی به كار می‌رود كه تیزفهمان و كندفهمان در یك جا جمع باشند. 7- تَفْریع: آن است كه پس از اثباتِ حكمی، دربارۀ‌ امری، آن را برای امری دیگر اثبات كنند. بدان‌گونه كه شاعر وصفی را در خصوص كسی یا چیزی آغاز كند، و سپس با استفاده از صیغۀ نفی در تشبیه تفضیل آن را در همان صفت از كسی یا چیزی دیگر فروتر بداند، مانند: ســـبز دریـــا «كه برآشوبد و برخیزد موج كــه زبیمِ غـــــرقش خــــلق بُوَند اندروا» نه عطا بخش‌تر از خواجه كه خشنود بود آن وزیـــــرِ مـــلكِ مشـــرق تـــاج‌الامـــرا 8- تكرار (یا تكریر): از روش‌های متداول در اطناب است، مانند: بهار آمد بهار آمد بهارِ مشك‌بار آمد نگار آمد نگار آمد نگارِ گل ‌عِذار آمد (مولوی) تكرار داستان‌ها و تكرار مطالب مربوط به بهشت و دوزخ، در قرآن كریم، همه از این قبیل است. تكرار ممكن است به قصدِ تأكید ترغیب، مبالغه، التذاذ، ارشاد، اِستیعاب، اِنذار و نفی تهمت به كار رود و گاه در نتیجۀ تعدّدِ متعلِّقِ آن به وجود می‌آید، مانند تكرار آیۀ: « فَبِأَی آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ » (الرحمن) «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می­کنید؟ 9- تَكْمیل (یا اِحْتِراس): كلامی است كه نخست، موهمِ معنایی خلاف مقصود گوینده شود و سپس گوینده توضیحی بیاورد كه مقصود اصلی او معلوم شود، مانند: نمی‌خواهم كه در چشمم نشینی كه اینجا هم میانِ مردمــــان است. 10- توشیع:‌ آن است كه، در اواخر بیت، واژه‌ای مبنی بر دو مصداق بیاورند و سپس دو مصداق آن را (معمولاً به صورت دو اسم معطوف و معطوفٌ علیه) ذكر كنند، چنان‌كه مصداق دوم در موضع قافیه قرار گیرد، مانند: آسایش دو گیتی تفسیرِ این دو حرف است با دوســـتان مروّت با دشــــمنان مـــــــدارا (حافظ) 11- ذكرِ خاصّ پس از عامّ: آن است كه، به منظور اهمیت دادن به معنی خاصّ، نخست معنی عامّ را ذكر كنند و سپس معنی خاصّ را به آن عطف كنند، مانند: همه‌ كس طالبِ یار است چه هشیار و چه مست همه جا خانۀ عشق است چه مسجد چه كِنشت 12- ذكرِ عامّ پس از خاصّ: آن است كه نخست معنی خاصّ را ذكر كنند و سپس معنی عامّ را به آن عطف كنند، مانند: بدین زودی از من چرا سیر گشتی؟ نگــــــارا به این زود ســیری چرایی (فرّخی سیستانی) 13- زیادَت: آن است كه با افزودن یك یا چند حرف یا كلمۀ زاید، بر معنی تأكید كنند. سخنور، برای رعایت مقتضای حال، گاه باید به اطناب بگراید و گاه باید از آن دوری کند. استعمال آن، در جایگاه نامناسب خطا و مخل بلاغت است و در جایگاه مناسب، موجب بلاغت می­شود. ◀️‌ علمای بلاغت استعمال اطناب را به منظور فهماندن مطلب، تاثیر بخشیدن در شنونده، و به هنگام سخن گفتن با عامه مردم، عذر آوردن، انذار و ترساندن، برانگیختن و ترغیب کردن، و در مقام بر­قرار کردن صلح میان دو تن یا دو گروه، نیکو دانسته­ اند. ❇️ منبع: دانش­نامه زبان و ادب فارسی، زیر نظر: اسماعیل سعادت؛ تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1384، ج1، ص451. @arayehha