🍂
🔻 حسین:
با تقدیم سلام و عرض ادب ، خدمت همه بزرگواران ، سید عزیز و ارزشمند آزاده مقاوم ، مجاهد ، ایثارگر ، جناب آقای سالاری ، خاطرات شما بسیار عالی بود ، خداوند تبارک وتعالی حق شما و سایر همرزمان عزیز و گرامیتان بر ما حلال کند ، شب های زمستانی با خاطرات زیبای شما شیرین بود ، هم از قلم شیوای [نویسنده] تشکر میکنم ، هم از شما برادر بزرگوار ، خاطره شما مرا یاد آخرین عملیات در منطقه جنوب می اندازد ، عملیات بیت المقدس ۷ یا به تعبیری عملیات عطش ، من توفیق حضور در جمع رزمندگان اسلام در آن عملیات رو داشتم ، با اصابت گلوله مستقیم تانک های دشمن به سنگر ما ، من و یک نفر از همرزمان که مشغول آرپی جی زدن بودن بودیم از خاکریز دژ کله گاوی پرتاب شدیم ، البته به طرز معجزه آسایی در اون لحظه ترکش نخوردیم ولی موج انفجار کار خودش رو کرد و ما بشدت بی حال ودر وضعیت بی هوشی قرار گرفته بودیم ، در همون حوالی در سنگری نصف و نیمه افتادیم چند مجروح دیگر هم به جمع ما اضافه شدند ، در همین حال چند نفر از همرزمان به ما رسیدند و گفتند سریع باید از این جا دور بشیم ، گفتیم ما خسته ایم خوابمون میاد ، یکی از بچه گفت بلند شو تنبل وگرنه فردا باید تو عراق رژه بری ، نمی بینی عراقی ها رو ، در حال محاصره شدن بودیم که با همت این برادران از مهلکه نجات پیدا کردیم ،،، وگرنه حالا من هم باید خاطرات اسارت رو مینوشتم ،،،،
🔻 یا مهدی:
سلام با خاطرات سید حسین این چند روز زندگی کردیم خدا حفظشون کنه ان شاالله از این دست خاطرات بیشتر بزارید جزاک الله خیرا
🔻 عابدی:
سلام .من هرشب خاطرات رزمنده سرباز سیدحسین سالاری رابا اشتیاق کامل می خواندم .باتوجه به اینکه بنده هم در آن سال به عنوان سرباز ارتش در منطقه عملیاتی دهلران بودم تا مرز اسارت هم رفتم برای همین برای من تاحدودی تجدید خاطره شد .انشالله خداوند به ما کمک کند بیشتر قدردان جانفشانیهای جانبازان ،آزادگان و رزمندگان دوران دفاع مقدس باشیم
🍂