بوی خوشی که نگهبان عراقی را حیران کرد گفتگوی دو آزاده 🔅شیرالی: ...یک بویی شبیه گل یاس بود. 🔅جلالوند: یک چیز خیلی عالی بود. 🔅شیرالی: آن بو بر همه چیز غلبه کرد. عراقی‌‌ها همیشه با ماسک‌ می‌آمدند و اسپری می‌زدند، چون نظافتی نبود. [نگهبان عراقی اون روز] وقتی داخل آمد با تعجب گفت: «این بو چیه؟ چه اتفاقی افتاده؟! چه اتفاقی افتاده که بوی بد دیگر نیست، بوی خوب است؟» ما صدا زدیم که بگوییم او شهید شده. بهرحال متوجه شد که بعد از شهادت، این بو از بدن اون اسیر به وجود آمده است. آن عراقی قسم جلاله خورد و گفت: «والله العظیم من شهادت می‌دهم که این شهید است.» ما گفتیم: «این طوری که تو می‌گویی نیست.» گفت: «یعنی چه؟» گفتیم: «ما شهادت می‌دهیم که بقیه بچه‌هایی که با ما بودند و در این چند روز شهید شدند، آن ها هم شهید هستند ولی بویی از بدن‌های‌شان متصاعد نشده. آنها هم شهیدند، آنها هم در همین مسیر بودند. ولی حالا خداوند یک مورد را به عنوان اعجاز این طوری کرد، یک درسی به ما داده. تو شهدا را جدا نکن. همه شهدای ما از این طیف هستند، از این مسیرند، ما قسم می‌خوریم که همه‌شان این طوری هستند. تو فقط یکی را نمونه نگیر.» البته بعد هم یک کتک مفصلی برای همین خوردم. شادی روح شهدای اسارت صلوات https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1