❣چند خط از کتاب خاطرات
به مناسبت سالگرد منصور
محمود احمدی تعریف میکند:
«روز ششم مهرماه 59، منصور معمارزاده، صادق آهنگری، من، و تعداد دیگری از بچههای سپاه در مقر سپاه سوسنگرد بودیم که چند نفر از اهالی بومی خبر آوردند نیروهای عراقی در روستای سبحانیه در حال زدن پل نظامی هستند. سبحانیه در شمال شرقی سوسنگرد قرار دارد و زدن پل در آن نقطه به معنی محاصره کامل سوسنگرد و قطع جاده اهواز ـ سوسنگرد بود. تمام نیروهایی که در آن موقع در سپاه سوسنگرد بودیم 20 بیست نفر هم نمیشدیم. همگی با دو خودرو به سمت سبحانیه حرکت کردیم و در پناه یال رودخانه کرخه سنگر گرفتیم و شروع به تیراندازی به سمت نیروهای عراقیِ در حال احداث پل تیراندازی کردیم. آنها هم متقابلاً به سمت بچهها تیراندازی کردند. این درگیریِ نابرابر چند ساعتی ادامه داشت تا اینکه مهمات بچهها تقریباً تمام شد. در این هنگام یک گلوله به سرِ منصور معمارزاده اصابت کرد و او را به شهادت رساند. من هم که فرمانده آن چند نفر بودم زخمی شدم. صادق آهنگری، که هنوز سالم بود، به کمک سید حمید سید نور، شهید منصور معمارزاده و زخمیها را داخل جیپ آهویی که آنجا بود قرار دادند و به سمت اهواز بردیم.»
اسماعیل نویدی در باره شهادت منصور نوشته است :
«منصور معمارزاده جوانی بلندقامت، تکیده، انقلابی، مؤمن و مهذب، صادق و بیریا، صابر و فهیم، با معرفت و نیکو سرشت، با چهرهای معصوم و دوستداشتنی بود و من بیش از همه، شیفتة اخلاق و منش او بودم و از هر فرصتی برای مصاحبت با وی او و بهرهوری از معنویتی که در وجود او موج میزد، سود میجستم...
@defae_moghadas2
❣