❣ عملیات خیبر توی سنگر بی سیم بودیم، که گفت: « رفته بودم قم سری به خانواده ام بزنم. یادم نیست زمان انتخابات مجلس بود یا ریاست جمهوری.
توی ایستگاه راه آهن صندوقی گذاشته وچند نفر از بچه های سپاه هم مسئول صندوق بودند.
گفتم برم رأی بدم.، بعد برم خونه.
بچه های صندوق منو میشناختند. به احترام من بلند شدند وحسابی تحویلم گرفتند. وقتی رأی دادم و میخواستم بیایم سمت خونه، یکی از همون برادرا اومد دنبالم وگفت: آقا مهدی، وسیله دارید یانه؟ وقتی دید وسیله ای نیست، خواست منو با وسیله خودش برسونه.
موتور گازیم رو از کنار دیوار برداشتم وگفتم: ما از مال دنیا، همین موتور گازی را داریم، تازه همین هم مال برادرمه.
بنده خدا باورش نمیشد مهدی زین الدین، فرمانده لشکر، ماشین نداشته باشد.
#شهید_مهدی_زین_الدین
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣