هزار عذر خواهى داشت كه خودت را از آن آزاد كنى:كه پاكى زن در لباسش نيست، چادرى‏هاى كثيف و لجن بى‏شماره‏اند.كه من راه خودم را مى‏روم، چشمشان كور نگاه نكنند.كه اصلًا دل بايد پاك باشد. كه چادر، بيشتر مرد را كنجكاو و تحريك مى‏كند.كه اين مسائل در كشورهاى مترقى كاملًا حل شده‏اند و ديگر مسأله‏اى نيست.كه روابط آزاد، طبيعى است.كه محدوديت، عقده مى‏آورد و محروميت، سركشى را مى‏زايد. 🔸و خلاصه هزار عذر و توجيه. و تازه اگر مجبور بشوى كه به خاطر ترسى و يا عشقى، حجاب بگيرى، تازه خود حجاب تو مى‏شود بازى تو. و چادر تو مى‏شود مترى چندك و رنگش بايد فلان و گل‏هايش بايد بهمان باشند. و اين است كه همان انحراف، در اين شكل جلوه مى‏كند. و تو كه هنوز نقش خودت را عوض نكرده‏اى، در هر لباسى همان خواهى بود و همان بازى‏ها را خواهى داشت و فقط با تنوع‏ها خودت را فريب خواهى داد و به ريش ديگران خواهى خنديد... كسى كه تمامى عمرش و عمق زندگيش همين چند انگشت گرفتن و دوختن و پوشيدن و نمايش دادن و جالب بودن و در چشم‏ها نشستن است، آيا مى‏تواند كه خودش را در لباس محبوس كند و خودش را بپوشد؟ پوشش؛ يعنى مرگ، يعنى تمام شدن، يعنى پوچ شدن و به بن‏بست رسيدند، كه اينها جز سرگرمى و تنوع و لذت و نمايش و جالب بودن و در چشم‏ها و دل‏ها نشستن چيزى نمى‏خواهند؛ چون خودشان را بيشتر از اين نمى‏بينند و بالاتر نرفته‏اند.زير بناى حجاب، همين دگرگون كردن بينش و عوض كردن تلقى و برداشت‏هاست. آن وقت آنچه سخت و رنج آلود است شيرين و مطلوب خواهد شد و راحت و آسان خواهد گرديد. 💖@Delbarkade💖