✨✨📒✨✨ ✨✨📒✨✨ 📖 📋 :دستیار دایسون 📝 ولي اصلا به شما نمياد با فکر و حرف ديگران در مورد خودتون توجه کنيد. يهو زد زير خنده ...انقدر شناخت از شما کافيه؟ حالا مي تونيد بهم فکر کنيد؟ انسان يه موجود اجتماعيه دکتر، من تا جايي حرف ديگران برام مهم نيست که مطمئن باشم کاري که مي کنم درسته؛ حتی اگر شما از من يه شناخت نسبي داشته باشيد، من ندارم. بيمارستان تمام فضاي زندگي من رو پر کرده وقتي براي فکر کردن به شما و خوصيات شما ندارم؛ حتی اگر هم داشته باشم! من يه مسلمانم و تا جايي که يادم مياد، شما يه دفعه گفتيد از نظر شما، خدا قيامت و روح وجود نداره. خواهش مي کنم تمومش کنيد... و از اتاق رفتم بيرون... برنامه جديد رو که اعلام کردن، برق از سرم پريد، شده بودم دستيار دايسون! انگار يه سطل آب يخ ريختن روي سرم... باورم نمي شد. کم مشکل داشتم که به لطف ايشون، هر لحظه داشت بيشتر مي شد... دلم مي خواست رسما گريه کنم. براي اولين عمل آماده شده بوديم. داشت دستهاش رو ميشست... همين که چشمش بهم افتاد با حالت خاصي لبخند زد ولي سريع لبخندش رو جمع کرد... من موقع کار آدم جدي و دقيقي هستم و با افرادي کار مي کنم که ريزبين، دقيق وسريع هستن و... داشتم از خجالت نگاهها و حالت هاي بقيه آب مي شدم. زيرچشمي بهم نگاه مي کردن و بعضيها لبخندهاي معناداري روي صورت شون بود. چند قدم رفتم سمتش و خيلي آروم گفتم... اگر اين خصوصياتي که گفتيد. در مورد شما صدق مي کرد، ميدونستيد که نبايد قبل از عمل با اعصاب جراح بازي کنيد؛ حتی اگر دستيار باشه... ..... ⏱                            ─┅─✵🕊✵─┅─                  @Dokhtaran_morvarid                    ─┅─✵🕊✵─┅─