*قسمت 28* راهی ایران شدند... به شکل مهمان، اما در حقیقت در فشار و تحت کنترل مامون! پیش از حرکت ایستادند میان اهل خانواده... کسی نبود که یاری کند، کسی نبود تا مقابل ماموران مامون فریاد بزند، کسی نبود تا... علی بن موسی الرضا غریب و تنها بودند... و اهل بیت غمگین و گریان. امام فرمود: _گریه کنید برای من، گریه کنید برای مسافر غریبی که، دیگر باز نمیگردد! *الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۳۶۳. 🌀 گریه اولین اعتراض است به نداشتن ها، نبودن ها، نخواستن ها، نپذیرفتن ها! نداشتن خوبی که به خاطر او به دنیا آمده ایم! نبودن عزیزی که سختی‌ها و تلخی های زندگی مان، جریمه ی نخواستن اوست! نخواستن وضعیتی که بدون حضور او بر ما تحمیل شده است و شیرینی هایمان را برده! و نپذیرفتن... *خدایا من شکایت دارم به تو؛ از نبودن پیامبرم، غیبت امامم، و تعداد زیاد دشمنان، و کمی نیروها...* و خدایا! به تو شکایت می کنیم، از فقدان پیامبرمان، و غیبت اماممان، و سختی زمانه بر وجودمان، و فرود آمدن فتنه ها بر سرمان، و پشت به پشت هم دادن دشمنان به زیانمان، و بسیاری دشمنانمان، و کمی نفراتمان، خدایا این گرفتاری ها را از ما بگشا، به گشایشی از جانب خویش که آن را زود برسانی و نصرتی از سوی خود که با عزت توأمش کنی، و پیشوای عدالتی که آشکارش سازی، ای خدای حق و پروردگار عالمین. *کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۴. ✍🏻نرجس شکوریان فرد