تجربه_من ۹۳۴ با توجه به شرایطی که دارم، من هیچ وقت نتونستم برنامه روتین داشته باشم. حتی در مورد سر کار رفتن و یا انجام امور مربوط به بچه‌ها. با توجه به پشت‌هم‌بودن بچه‌ها و شاغل بودن خودم، داشتن برنامه منظم برام خیلی سخت هست. سعی می‌کنم برنامه‌ریزی شناور داشته باشم و از هر فرصتی که به دست میارم استفاده کنم. این کار خیلی از من انرژی می‌گیره چون دائما در حال برنامه‌ریزی روزانه و لحظه‌ای هستم اما کارایی‌اش برایم بیشتر بوده. کارهای خونه رو روی یک کاغذ می‌نویسم و روی یخچال می‌زنم تا یادم نره چه کارهایی باید انجام دهم. کارهای مربوط به دانشگاه رو هم در یک اپلیکیشن مدیریت پروژه ثبت می‌کنم. اولویتم خانوادم هست و سعی می‌کنم برنامه‌ام رو به نحوی بچینم که کمترین آسیب رو بچه‌ها از عدم حضورم ببینند. الحمدلله شرایط کاریم منعطف هست. لازم نیست حتما یک ساعت مشخصی کارت بزنم و ۸ ساعت تمام سر کار بمونم. اگر این طور بود حتما به کارم ادامه نمی‌دادم، چون با شرایط خانوادگی و بچه‌داری این مدل کار کردن خیلی سازگار نیست. در محل کار سعی می‌کنم تا جایی که می‌تونم تمرکز داشته باشم و اتلاف وقت نداشته باشم. مقدار کاری هم که می‌کنم را یادداشت می‌کنم و در پایان ماه حساب می‌کنم که چه مقدار کار کردم و بقیه حقوقم رو برمیگردونم تا مدیون بیت المال نباشم. البته این در حالیه که سعی می‌کنم کار روی زمین مونده‌ای هم نداشته باشم. فرصت بعد از نماز صبح تا بیرون رفتن از خانه یا بیدار شدن بچه‌ها خیلی برکت داره. یا برای انجام امور دانشگاه صرف می‌کنم و یا انجام امور خانه. سعی می‌کنم در فضای مجازی هم حضور حداقلی داشته باشم چون هم ذهن رو پریشان می‌کنه و هم وقت رو از بین می‌بره. تلاشم اینه که بچه‌ها رو به محیط‌های مذهبی ببرم و در تربیت شون از حضرت زهرا و فرزندان بزرگوارش مدد بگیرم. الحمدلله چند ماهی هم هست که هیئت دوستانه راه انداختیم و ماهی یک بار در منزلمون هیئت داریم. در همه امور سعی می‌کنم به خدا توکل کنم و از خدا کمک بخواهم. الحمدلله تا به امروز هم خدا تنهام نگذاشته و تونستم در هر دو جبهه خانواده و جامعه حضور قابل قبول (و نه ایده آل) داشته باشم. کار ما خیلی سنگین هست و توقعی که ازمون میره زیاده اما خدا رو شکر همیشه خدا برام جوری امور رو پیش برده که باورم نشده (در این سالها مقالات پژوهشی زیادی چاپ کردم و دو تا جایزه پژوهشی ملی بردم). الان هم به لطف خدا فرزند چهارم رو باردار هستم، در حالی که ۴۱ ساله هستم و فرزند سومم تازه دو سالش تموم شده. قبل از اینکه برای بارداری چهارم تصمیم بگیرم، خیلی نگران بودم. ته دلم می‌ ترسیدم که از پس کارها برنیایم، کارهای دانشگاه بمونه و انجام این همه مسئولیت در توانم نباشه. به ویژه که به تازگی معاون پژوهشی مرکزمون شدم، دو تا دانشجوی دکترا دارم و کلی پروژه که داریم روشون کار می‌کنیم. اما به خودم گفتم مگر تا اینجای راه رو من به تنهایی اومدم که از اینجا به بعد می‌خوام روی توانایی‌های خودم حساب کنم. واقعا همش لطف خدا و رزق و روزی مادی و معنوی بچه‌ها بوده. از همه اعضای گروه التماس دعای ویژه در این روزها و شبهای بابرکت دارم و امیدوارم امام زمان این تلاشهای حداقلی رو از ما مادران این سرزمین بپذیرد و فرزندانمان را به سربازی قبول کند. این مطلب را نوشتم که بگویم می توان همزمان با کار و تحصیل، بچه داری و خانه داری هم کرد. گرچه احتمالا ایجاد تعادل بین کار و زندگی، مشکل است و همه کارها هم به صورت ایده آل انجام نمی شود، اما با توکل به خدا، سخت کوشی و کم کردن توقعات امکان پذیر است. حمایت همسر، اطرافیان و مسئولین در محیط کار در این زمینه خیلی مهم است. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075