وقتی خدا تو تیمت باشه، همیشه می‌بری، اصلا باختی تو کار نیست. من وقتی ازدواج کردم خیلی شرایطمون خوب بود، دوران عقد همسرم همیشه حساب بانکیش پر بود. چون‌ مغازه دار بود. همیشه به قول خودش پول تو دست و بالش بود. ما عروسی کردیم، رفتیم زیر یه سقف شرایط کم کم داشت سخت می‌شد، انگار افتادیم تو سراشیبی زندگی هر روز که‌ می‌گذشت، شرایط سخت تر بود انگار دخل و خرج مون با هم جور در نمی‌آمد. از خونه ۱۲۰متری حالا رفته بودیم تو خونه ۵۰متری زندگی می‌کردیم، من خونه پدرم اصلا طعم نداری و نکشیده بودم. پسرم به دنیا اومد تو اون شرایط سخت بعداز یکسال فهمیدم دوباره باردارم. مستاجر بودم یه بچه تو بغلم بود، یه بچه دیگه باردار بودم. سال ۹۹ تو اوج کرونا پسر دومم به دنیا اومد، زندگی هنوز تو سختی خودش بود من و بچه هام هر ۳کرونا گرفتیم. دوتا بچه که‌ پوشک می شدن و مریض با مادر مریض، همسرمم کارشو از دست داده بود. برادر همسرم خیلی کمک‌حالمون بود. من خجالت می‌کشیدم برامون برنج و روغن و گوشت و مرغ می‌آورد، هر وقت می‌آورد بعدش کلی گریه می‌کردم، می گفتم خدایا خودت کمک کن به رحمتت امید دارم. خجالت رو تو صورت همسرم میدم. همیشه دلداریش میدادم که دلم روشنه نگران نباش دلم می‌سوخت براش... پدرشوهرم مریض شد، آوردیمش خونه خودمون تا جایی که شد منو همسرم بهش رسیدیم. اونم فقط برامون دعا می‌کرد. پدرشوهرم آذر ۱۴۰۱ به رحمت خدا رفت. از دعای پدر شوهرم مغازمونو عوض کردیم و ورق زندگیمون برگشت. خونه مون رو هم عوض کردیم. خونه رو که عوض کردیم، خونه پُر بود از برکت و آرامش، به همسرم میگفتم زندگیمون شده شبیه تیرکمون که همینجوری داریم میریم عقب یهو پرت بشین جلو میوفتیم تو خوشبختی... همسرم می خندید می‌گفت چی میگی؟ گفتم حالا ببین، الان به همسرم میگم یادته بهت چی می گفتم. بازم میخنده... تو زندگی فقط تو‌کلتون به خدا باشه و ناامید نشین. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075