✍هوالکریم
.........................................................................
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
""" گرگ ها گاهی بُوَند آدم نماهایی عجیب """
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
این شنیدی در بیابانی پر از گرگ و پلنگ
گلّه ای بود آن محل از آنِ چوپانی زرنگ
روزی از ایّام ، بعد از زحمت و رنج ِ چِرا
از برایش اتفاق افتاده است این ماجرا
گوسفندان را به آغل برد چوپانِ جوان
تا که باشند از هجومِ گرگ ها شب در امان
چِفت و درب آغل بی عقل ها را سفت بست
گاه خود خوابید و گاهی در نگهبانی نشست
گلّه در اَمنیت و آرامش آنجا آرمید
گوسفندی هرگز آن شب خواب گرگی را ندید
گرگ ها امّا به تعقیب رَمه چون بوده اند
راه بسیاری برای قُوت ِ خود پیموده اند
درب آغل را چو دیدند از دِرایت استوار
فتنه ای بر پا شد از آنها که سخت آمد به کار
چاره را در این بدیدند از زبان میش و بز
با شعار و بانگ آزادی دهند از مکر ، پُز
در حمایت از حقوق گوسفندان ، پر تلاش
شورشی کردند و میگفتند، در آشوب، فاش
گلّه را آزاد کن ، چوپانِ بی رحم و وفا
در حقِ این بی زبانان کم نما ظلم و جفا
گرگ ها گِرد ِ نگهبانی ِ چوپان تا سحر
اعتراض آورده بودند آه با قـِرّ کمر
گوسفندان چونکه فریاد حمایت از رَمه
را شنیدند از زبان گرگ ها ، با هم، همه
از جهالت خون رگهاشان بیامد زود ، جوش
همدل و همراه گشتند از قضا با آن وحُوش
در طلب از حقّ ِ آزادی ، به آواز و شعار
آن شَبان را عالَمی توهین بکردندش نثار
جمله با شاخ و سر و سُم آغل و دیواره را
چفت و درب و دسترنج صاحب بیچاره را
ساعتی ویرانه کردند و شکستند آن قفس
گلّه شد آزاد، از آن بند و زندان ، در هوس
سر به صحراها نهادند و سریع از پشت سر
گرگ ها بردند شان در قلب ِ دریای خطر
هر چه چوپان داد و فریاد و صدا میزد به دشت
یا که با سنگ و عصا مانع شد امّا می گذشت
یک به یک آن گوسفندان از جلویِ چشم او
می گریختند و نمی آمد به کار این خشم او
گوسفندان، گرگ ها را یار خود پنداشتند
گرگ ها تخم خیانت را به دل ها کاشتند
عاقبت آن گله در نیمه شبِ سخت و سیاه
در جلوی گرگ ها رفتند امّا بی پناه
شب، شب ِ آزادی آن گلّه بود و آن طرف
شام جشن گرگ ها بود و شبِ سنتور و دف
ناگهان آزادی ِ آن گوسفندان شد عزا
زیرِ دندان هایِ تیزِ گرگ هایِ بی حیا
استخوان های همهْ آن گوسفندان شد خمیر
گله شد در بطن آن دَرّنده ها دائم اسیر
چون که چوپان سر رسید از گلّه چیزی را نیافت
شاعر امّا نثر خواند و قِصّه را با شعر بافت
آدمی را گرگ ها هستند آری در کمین
گرگ ها در قلب انسانند ، گاهی خائنین
گرگ ها گاهی بُوَند آدم نماهایی عجیب
بد به احوالِ دلِ آن گوسفندانِ غریب
#عباس_بهمنی
🔻🔻🔻 🔻🔻🔻
══🍃💚🍃═════
@chanddaneyaghot
══🍃💚🍃═════