#کاروان_راهیان_نور💫
#هــــویــــــــزه
🔰روزهای اول جنگ، شهر اشغال شدهی
#هویزه...
#دختر جوانی را به همراه مادرش به مقر بعثی ها میآورند
یکی از مسئولین
#بعثی (ستوان عطوان) دستور میدهد دختر را به داخل
#سنگرش بیاورند!
#مادر را بیرون سنگر نگه میدارند؛ لحظه ای شیون مادر قطع نمی شود...
🔰دقایقی بعد بانوی جوان با حالتی مضطرب، دستان
#خونی و
#چادر و لباس پاره شده سراسیمه از داخل سنگر به بیرون فرار می کند... تعدادی از سربازان به داخل سنگر می روند و با
#جسد ستوان عطوان مواجه می شوند
دختر جوان
#هویزه_ای حاضر نشده
#عفتش را به بهای آزادی بفروشد و با سرنیزه، ستوان را به هلاکت رسانده و حتی اجازه نداده
#چادر از سرش برداشته شود...
🔰خبر به گوش
#سرهنگ_هاشم فرمانده مقر می رسد؛با دستور سرهنگ یک گالن
#بنزین روی دختر جوان خالی می کنند... در چشم بهم زدنی آتش تمام
#چادر بانو را فرا میگیرد و همانند شعله ای به این سو و آن سو میدود... و لحظاتی بعد جز دودی که از
#خاکستر بلند میشود چیزی باقی نمی ماند!!...
فریادهای دلخراش
#مادر برای بعثی ها قابل تحمل نیست، مادر را نیز به همان سبک به
#وصال جگر گوشه اش می رسانند...
#شرمنده_ایم
♥️🍃
@ebrahiimhadi74