سلام برابراهیم هادے🇵🇸
#شهید_محسن_حججی #قسمت_هشتم دو هفته قبل از #اعزام محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊
#شهید_محسن_حججی
#قسمت_نهم
قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم. برگشت.
بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"
رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."
افتاد و پای #پدر و #مادر ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه #گریه میکردند.😭
همه #بیقرار بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش. یاد غم ها و مصیبت هاش.😭اینجور آروم میشید. خداحافظ."
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
رفتیم #ترمینال برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود.
تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد.
پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت.
نگاهمان کرد و گفت: "جوانان #بنی_هاشم، #علی_اکبرتون داره می ره! "
همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭
🍃💕💕💕💕💕💕💕🍃
هر روز محسن با #موتور می رفت به آن شش #پایگاه سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد.😇
چون توی #سفرقبل، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند. به چشم یک #فرمانده نگاهش میکردند.
بچه های #عراقی و #افغانستانی به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند.😍💙
یک #جابر میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت.
خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد.
او را پیش خودشان نگه می داشتند.
میگفتند: "جابر هم #عزیزدل ماست و هم توی این بیابان ،#قوت_قلب ماست."😍😇
✱✿✱✿✱✿✱✿✱
یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم #اسیر بشیم، بعدش #شهید بشیم."
نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای #مومن مثل بوییدن یک #دسته_گل خوشبو است."
خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام."
بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. #راحت و #آرام!"😉
✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿
#عکس شهدای #مدافع_حرم نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم. 🤗
بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های #حیدریون که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با #عربی دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه."
بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. میگفتند:"این دارد چه می گوید؟"😳
#ادامهدارد...
@ebrahiimhadi74
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل..
کم آوردم...
گذشتم...
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا
گاهی،نگاهی...
🌹سلام برابراهیم 🌹👇👌
@ebrahiimhadi74
💠 #ازدواج_به_سبک_شهدا
🔰 #شهید مرتضی نور صالحی
مجروح شده بود، برده بودنش بیمارستان؛ پانزده روز بستری بود، توی این مدت از یک خانم #پرستار خوشش آمده بود!!
رفته بودم دیدنش...
گفت: مامان، نظرت در مورد این خانم چیه؟
با خنده گفتم:
چیه مرتضی انگار تو گلوت گیر کرده؟
خندید و گفت:
حالا اگر گیر کرده باشه چی؟
اشکالی داره؟
از بیمارستان که آمد، رفتیم #خواستگاری!
همه چیز جور شد، خیلی سریع و آسان...
اول صیغه #محرمیت خواندیم؛
بعد هم جشن #عقد را برگزار کردیم...
به روایت #مادر شهید
.
.
.
🌹امام خامنه ای:
دخترها و پسرها به دنبال ایده آل نباشند!
در امر #ازدواج، هیچ کس ایده آل نیست!
انسان نمی تواند ایده آل خود را پیدا کند.
باید #بسازند و #زندگی کنند، خداوند ان شاءالله زندگی را شیرین خواهد کرد و به آنها #برکت خواهد داد...
🌹سلام برابراهیم 🌹👇👌
@ebrahiimhadi74
🍃🌸
#به مناسبتـــ روز #مادر 🍃🌸
قطعا همه برای روز مادر در تلاشیم که هدیه ای تدارک ببینیم برای مادرامون❤️
بیاین برای بهترین مادر دو عالم هم هدیه ای تدارک ببینیم😉
بهــش قول بدیم حجابـــ رو ،حجابــــ رو و حجــابــــ😍
ان شاءالله بیشتر و با بهتر و با عشق چادرمونو سرمون کنیم .
یه #نکته که متأسفانه داره زیاد میشه بین چادریا ...
چادر و آرایش با هم مناسب نیست عزیزان بیشتر دقت کنیم لطفا😊
آقا پسرا شما هم هدیه ای برای حضرت مادر در نظر داشته باشین حتما ترک نگاه حرام ...
غیرتـــ
و البته ترک دوستی های ☠ ......
#عــــیدتون_مباااااارڪ🌷
#التماس_دعا
🍃🌱↷
『 @ebrahiimhadi74 』
🔹پایه غیرت و حیا🔹
👈اگه میدونستی حتی توجه به تغذیه حلال #مادر باردار یا مجالسی که شرکت میکنه ،یا نوع #موسیقی که در این دوران گوش میده چقدر میتونه تو آیندهی جنین اثر داشته باشه‼️
👈دیگه تازه تو بیست سالگی بعد از آسیب دیدن فرزندت نمیپرسیدی چکار کنم پسرم #باغیرت باشه یا دخترم #باحیا ⁉️
☝️چون تربیت از دوران جنینی و شیرخوارگی نوزاد شروع میشه ... نه در دوران جوانی ‼️
#پویش_حجاب_فاطمے
@ebrahiimhadi74
🌴🍂🎋🌴🍂🎋🌴
غم #مادر
و داغ یک عزیز دل سفر کرده💔
آه....
آه از داغی که تازه شود با داغی دگر
#فاطمیه
#حاج_قاسم
@ebrahiimhadi74
🔴 تجلی حضرت زهرا(س) در روز ظهور
🔹 بر اساس روایات، حضرت زهرا سلام الله علیها لیلة هستند و همهی حقایق در لیلة مخفی میشود.
بروز و ظهور این حقیقت در یوم است و امامان معصوم علیهمالسلام ایام هستند و بالاترین یوم، یوم الظهور است که در روز ظهور، حقیقت لیلة که همهی حقایق در آن مخفی شده بود، آشکار میشود.
🔹 لذا آنچه که در دنیا امکانپذیر است از حقیقت و جلوهی تام حضرت زهرا سلام الله علیها بهواسطهی وجود امام زمان ارواحنافداه در روز ظهور آشکار میشود اما مرتبهی اعظم حقیقت حضرت در روز قیامت آشکار خواهد شد.
🌹 روز تولد روح و حقیت شب قدر،، که تماما برای مؤمنین سلامتی و آرامش است تا طلوع خورشید فرزندش امام مهدی ارواحنافداه...
🌹 سلام هی حتی مطلع الفجر
#میلاد_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا
#مادر
@ebrahiimhadi74
🌸🍃
💌#شھیدانہ
به دلیل تصادفی که در اردیبهشت ماه داشتند دچار کمر درد شدید شدند و دیسک ایشان تحت فشار بود ولی هر وقت #مادر_بزرگوارشان تماس میگرفتند ایشان مینشستند یا #می_ایستادند. همسرشان به ایشان میگفت استراحت کن ایشان که شما را نمیبینند ولی شهید میگفتند #مادر نمیبینه ولی #خدا که میبینه!
✨#ادب_شهید
🌹#شهید_سیاهکالی
@ebrahiimhadi74 🌸🍃
☘ از استاد آیت الله تحریری پرسیدند :
🍁 در مواقعی که کارمان گره خورده چه کنیم ؟ فرمودند :
🌸 در اولین مرحله ، مشکلات را از خودمان ریشه یابی کنیم . به خودمان برگردیم ، در #اعتقادات و #اعمال ، ایرادی داریم یا نه .
🌷 مساله مهم دیگر ، #پدر و #مادر هستند . آیا از ما راضی هستند یا نه .
🌼 خواندن #آیت_الکرسی برای رفع مشکلات خیلی موثر است.
🌴 #اذان گفتن در منزل ، بطوری که در فضای اتاقها شنیده شود ؛ موثر است.
🌸 #تلاوت_قرآن در منزل ، خیلی مهم است.
@ebrahiimhadi74
💠"ﻣﺮﺩ" ﺭﺍ ﺑﻪ " #ﻋﻘﻠﺶ" ﺑﻨﮕﺮ ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " #ﺛﺮﻭﺗﺶ" !!
🌷"ﺯﻥ" ﺭﺍ ﺑﻪ " #ﻭﻓﺎﯾﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " #ﺟﻤﺎﻟﺶ" !!
💠"ﺩﻭﺳﺖ" ﺭﺍ ﺑﻪ " #ﻣﺤﺒﺘﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " #ﮐﻼﻣﺶ" !!
🌷"ﻋﺎﺷﻖ" ﺭﺍ ﺑﻪ " #ﺻﺒﺮﺵ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " #ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ" !!
💠"ﻣﺎﻝ" ﺭﺍ ﺑﻪ " #ﺑﺮﮐﺘﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " #ﻣﻘﺪﺍﺭﺵ" !!
🌷"ﺧﺎﻧﻪ" ﺭﺍ ﺑﻪ " #ﺁﺭﺍﻣﺸﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " #ﺑﺰﺭﮔﻴﺶ" !!
💠"ﺩﻝ" ﺭﺍ ﺑﻪ " #ﭘﺎﮐﯿﺶ" بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " #ﺻﺎﺣﺒﺶ" !!
🌷"فرزند" را به " #ایمانش" بنگر ؛ نه به " #وفاداریش" !!
💐" #پدر" و " #مادر" را فقط ؛ بنگر !! هر چه بیشتر ؛ بهتر !!
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
23.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 نور لبخند مادر
💐💐 تبریک ویژه به همه اعضای محترم کانال خصوصا خواهران، بمناسبت میلاد دردانه عالم هستی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر 💐💐
🔸️ وقتی بهشتیان با لبخند حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) از هوش میروند...
🔺️بیانات علامه مصباح یزدی در مقام و منزلت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، ۱۳۹۰/۰۸/۲۱
#مادر #حضرت_فاطمه
🍃🌱↷
『@ebrahiimhadi74
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 دنبال برکتی؟ برو سراغ کوثر پیامبر(ص)
👈 تا دلت بخواد اینجا برکت هست...
#میلاد_حضرت_زهرا س
#روز_مادر #مادر
ᘜ⋆⃟݊🌿•✿❅⊰•"•"•━━━•─
﹏﹏⃟🌻﹏﹏
@ebrahiimhadi74
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
✦࿐჻ᭂ🌹🌸🌹჻ᭂ࿐✦