eitaa logo
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.1هزار ویدیو
44 فایل
🌹 ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند🌹 تاریخ فعالیت کانال : 97/2/27
مشاهده در ایتا
دانلود
#اربابـ💚✨ •از تـو •بہ یڪ اشاره •و از منـ دویدنش🌸 •جانـ را •بخواه،تا ڪه •برایَتـ بیاورمـ🍃 ʝσɨŋ...‌•❥• 🕊 @ebrahiimhadi74🕊 #دلتنگِ♥️ #خیابانۍ_هستم #بنامـِ #بین‌الحرمین😔🌸
تو منطقه خانطومان سجاد رو با تیر زدند و وقتی بهش رسیدیم خون زیادی ازش رفته بود به سختی گفت کمکم کنید روی زانوهام بشینم، بهش گفتم برا چی ، خون زیادی ازت رفته گفت: آخه اومده ، می خوام بهش سلام بدم اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِالله 🌷 ولادت : ۶۴/۴/۳۰ - رامسر شهادت : ۹۴/۹/۲۹ - خانطومان سوریه @ebrahiimhadi74
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی .. کم آوردم... گذشتم... هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم. هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی... 🌹سلام برابراهیم 🌹👇👌 @ebrahiimhadi74
🖤 هنوز تصویر آخرین سخنرانی سید مقاومت در ذهنم حک شدست؛ انفجار پیجرها و اوج نبردها در شدید، آقا امیرالمومنین علیه‌السلام را بعد از پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها برایم تداعی میکرد. که به راستی فُزتُ و رب‌الکعبه! ‌ ❤️ سید عزیز ما... ✍ ما تازه تو را به دست آورده‌ایم. 💔 تویی که تازه دستت بازتر و سرانگشتانت گره‌گشاتر از روزهای زمینی‌ات شده؛ روزهایی که میان اهل زمین بودی و به آسمان‌ها متصل... ❤️‍🔥 تویی که یک جهان با خطابه‌های پُرحکمت علوی و فریادهای حماسیِ زینبی‌ات می‌‌شناسدت. خطابه‌هایی پُرهیمنه که موجب هزیمت دشمن بود و صلابت دوست. در میانه‌ی بیان حماسی و پُرجوش و خروشت، وقتی به حضرت می‌رسیدی، مشهود بود لرزه‌ی صدایت و تپش قلب رئوفت. و چه پُرتکرار نوای پُرطنین ما تَرَکناکَ یابن الحسینِ تو، هربار که سید‌الشهدا را می‌شنوم در قلعه‌ی قلبم می‌پیچد. ‌ ❤️ سید عزیز ما..‌. 💔 در آن انفجار مهیب که تا ابد گواه بر عجز است، شیشه عطر عمرت شکست و بیش از همیشه شمیمش، دل‌ها را شیدا و مدهوش کرده. تو تازه منتشر شده‌ای و چند نسل بعد از آن روز واقعه، با با تو قد می‌کشند؛ چنانکه این روزها زمزمه‌شان این است: 🍃🌱↷ 『@ebrahiimhadi74