‍ . نمیره یادم صدا زدی به پشت در برس به دادم بچم و کشتن فضه بیا فضه بیا تا جون ندادم داشتم می دیدم وقتی با شتاب اومد تیزیه مسمار دیدم که مونده چند قطره ی خونه تو درگوشه ی دیوار ‌ کنده شد از جا درخونه به روی تنه تو افتاد تا دید که زهرا پشت در خونه تویی از قصد فشار داد گرفته بودش چشم زینب و حسین تا که نبینه تا که نبینه مادرش و به پشت در نقشه زمینه دیدم مغیره سمت تو با ناسزا از دور میومد دیدم که قنفذ با غلاف به بازوی تو زهرا می زد 👇