📜 |🔰 پوچی از مرگ برنخاسته از خود زندگی و از بی باری زندگی ريشه گرفته است... 🔹هنگامى كه اين اصل بدون توضيح و بدون زيربنا ماند،و هنگامى كه خود انسان دليلى براى بودن و براى انسان بودن نداشت،و هنگامى كه معيارى و ميزانى براى كارهاى انسانى نبود،جز فلسفه ‏ى پوچى چيزى نخواهد ماند. 🔹 پوچى هنگامى مطرح مى ‏شود كه انسان مصرف نداشته باشد. يك لباس، يك ماشين، يك كفش، هنگامى كه بى ‏مصرف شد؛ يعنى زمينه ‏اى براى به جريان افتادن نداشت، بيهوده مى ‏شود و بى ‏مصرف مى ‏شود و پوچ. 🔹 دراين هستىِ بسته و به بن‏بست نشسته، انسان جايى براى مصرف ندارد و استعدادهاى عظيم او راكد مى ‏ماند و در نتيجه پوچى و عبث مطرح مى ‏شود. 🔹و اين پوچى گاهى در شكل بى ‏تفاوتى و سنگى،و گاهى در شكل عصيان و طغيان،و گاهى در شكل دم غنيمتى،و گاهى در شكل انتحار جلوه مى ‏كند. 🔹 و بهترين شكل اين پوچى همين آخرى است. از پوچى زندگى بايد به مرگ پناه برد. اين پوچى از مرگ برنخاسته. از خود زندگى و از بى‏بارى زندگى ريشه گرفته است. اگر مرگ در اين زندگى بى‏بار و بى ‏هدف نقشى نمى ‏آفريد اين پوچى شديدتر مى ‏شد و جانكاه ‏تر. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۲۶ #⃣ 🔺 ما را در دیگر شبکه های اجتماعی 👉🏻 دنبال کنید. ╭✤ @Einsad ✤╮