. ______________________ بابایی خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی نمیگی چرا رفتی و مارو تنها گذاشتی عزیزم بابایی رقیه بمیره که بالای ابروت کبوده مگه گریه کردی که اینجور سر و روت کبوده عزیزم سر جاش دیگه نیست حواسم واویلا ببین پاره پارس لباسم واویلا یه چند وقتیه که گرسنه خوابیدم یه کم نون می آوردی واسم واویلا بابایی بهم خندیدن دخترا تا لباسامو دیدن به این جرم که بابام تویی من رو بازی نمیدن عزیزم بابایی طناب زخمی کرده همه دست و پا و گلومو تو بازار که رفتم صدا میزدم حی عمومو عزیزم میبینی شکستن پرم رو واویلا سوزوندن بابا معجرم رو واویلا لگد میزدن توی پهلوم باباجون کشیدن موهای سرم رو واویلا بابایی زمین خورده بودی ، سر تو به جایی نخورده؟؟ تو گودال که بودی به لبهات عصایی نخورده؟؟؟ عزیزم بابایی بگو که کی اینجوری سوزونده موی سرت رو بگم تا برات کی زده با لگد دخترت رو عزیزم من و با طناب میکشوندن واویلا بابا دندونا مو شیکوندن واویلا کجا برده بودن تو رو که اینجوری سر و صورتت رو سوزوندن واویلا https://eitaa.com/emame3vom/52593 .👇