.
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات_روضه
زین خفته در سحر که صدایی نمیرسد...
با چشم های بسته به جایی نمیرسد
خوابم ربود دیده و دل را از آن جهت
برگوش خفته هیچ ندایی نمیرسد
رب کریم پشت در خانه منتظر
بنشسته است اگر چه گدایی نمیرسد
او اسمع است از چه زبانم خموش شد
از سنگ بین سینه دعایی نمیرسد
فهمیده ام که روی ندارد به سمت من
زیرا که هیچ گونه بلایی نمیرسد
دعوت شدند کل خلائق به محضرش
بر گوش من چگونه صلایی نمیرسد
در چاه نفس زار و گرفتار مانده ام
یا رب چه شد که زلف دو تایی نمیرسد
تا تربت الحسین نیاید به یاری ام
بر دردهای کهنه دوایی نمیرسد
من نا امیدم از همه غیر از حسین جان
از جانب طبیب شفایی نمیرسد
وقت حیات و وقت وفات و پس از ممات
جز از حسین هیچ وفایی نمیرسد
.
.
هر چند در قبولی طاعات خود ردم
با روضه های او رمضان را گره زدم
.
.
.
آن آتش عطش که سرش را گرفته بود
تا آب چشم های ترش را گرفته بود
تنها نه نیش نیزه ی شام بلای شوم
سنگ جفای کوفه سرش را گرفته بود
از این جهت همای خدا روی خاک بود
پرهای تیر روی پرش را گرفته بود
سنگین نفس کشید دم آخر این غریب
سنگ آنچنان که دور برش را گرفته بود
زخم زیاد داشت ولی با دو دست خویش
پهلو و بازو و کمرش را گرفته بود
آماده بود پر بکشد جان نمیسپرد
انگار غصه ای جگرش را گرفته بود
.
با یک نگاه جانب گودال قتلگاه
زینب اجازه سفرش را گرفته بود
#محمد_علی_بقایی ✍
پنجشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۲
.