📋 (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواستم دست تو را باز نمایم که نشد پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد همه همدست شدند، دست خدا را بستند خواستم این گرهِ کور گشایم که نشد ریختند بر سر من، دست ز تو بردارم هرچه کردم نکنند از تو جدایم که نشد سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین قنفذ آنقدر زد انداخت ز پایم که نشد دست خود را به در سوخته حائل کردم جان شش ماهه‌ی خود حفظ نمایم که نشد حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می‌شد می‌شد امروز بخوابد روی پایم که نشد خواستم زودتر از این بروم نزد پدر زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇