eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
413 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
Fadaeian_Fatemiya1146_shab1_04.mp3
6.47M
🔹 | تنهای تنها بود چوب در رو بدن زهرا بود 🔹 حاج سید رضا نریمانی ♦️ مراسم عزاداری دهه دوم فاطمیه ۱۴۴۶ 📅 شب اول - دوشنبه ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۳ ✍ متن 👇 https://eitaa.com/emame3vom/112329 📋 تنهای تنها بود (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تنهای تنها بود چوب در رو بدن زهرا بود روی چادرش، یه جای پا بود قتلگاه محسنم اینجا بود دردم و به کی بگم؟! خانم خونه‌ی من جون به لبه دردم و به کی بگم؟! موی زینبم چه نامرتبه یارالی این روزا توو بدترین احوالی کشته حیدر و همین بی‌حالی پشتم و نکن زهرا تو خالی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. |⇦•من به تلخی فراقت.... و روضه حضرت زهرا فاطمیه۱۴۰۳ به نفس حاج محمد رضا ●━━━━━━─────── "السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه السلام علی المهدی و علی آبائه" اشک را از چشمه سار دیدهٔ تر میکشم دارم از اندوه تو آه مکرّر میکشم مولای من! من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام جام زهر دوریت را شب به شب سر میکشم مولای من ! خیمه ات را در بیابانها تصور میکنم چادر تنهاییت را بین دفتر میکشم میکشم آقای من! بارها این شهر را گشتم کسی فکر تو نیست بار عشقت را خودم بی یار و یاور میکشم اما نفسِ من راه تنفس کردنم را بسته است هر چه دارم میکشم از این ستمگر میکشم معصیت مانند من پشت کسی را تا نکرد در جوانی رنج پیری را فراتر میکشم روح تو از دست سهل انگاریم آزار دید روی قلبت با همین اعمال خنجر میکشم *من درکشو ندارم که معصیتم با دل پر از مهر حضرت چه میکنه..آقا اگه غمی به دلت نشوندم ببخش آقا..اگه خاطرتو آزرم ببخش آقا..تورو به جان مادرت ببخش آقا* غالبا سردرگمی هایم به هیات میرسد منت اربابها را مثل نوکر میکشم آرزو دارم ببینم خطبه خوانی تو را در خیالاتم تو را بالای منبر میکشم مولای من! مستمند مهربانی توأم ردم نکن کاسهٔ خالی خود را تا دم در میکشم آقاجانم! اوج خوشحالی من لمس نوازشهای توست سر که بگذارم بروی شانه ات پر میکشم هر زمان بد می شوم مادر درستم میکند در گرفتاری خودم را سمت مادر میکشم حسرت لبهای من خرمای نخل مرتضاست سفره ام را در میان باغ حیدر میکشم من خدا را در شبستان نجف حس میکنم رو به ایوان طلا الله اکبر میکشم کشتهٔ عشق حسینم کربلا دفنم کنید لااقل بر روی نعشم خاک دلبر میکشم *حالا آماده ای بریم سمت روضه..* جانِ بانویی که گیر افتاد پشت در بیا داغ او را در دلم تا روز محشر میکشم قنفذ بی چشم و رو میگفت ای زهرا ببین با طنابم پهلوان جنگ خیبر میکشم "السَّلَامُ عَلَی السَّيِّدَةِ الجَليلةِ الجَمیلَةُ ذَاتَ الاَحزَانِ طَوِیلَهُ فِی مُدَّةِ القَلِیلَةِ، المَخفِیَّةِ قَبْرِهَا، الْمَمْنُوعَةِ اِرثُهِا، الْمَجْهُولَةِ قَدَّرَهَا وَ الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا، المَقتُولَةِ وَلَدُهَا" این قصه پایان رسیده ابتدا هم داشت این خانه تاریک روزی سر صدا هم داشت این زن که حالا پوستی بر استخوان ماندست هر نیمه شب در سجده اش یا ربنا هم داشت این حیدی که دیر شبها میرود خانه یک روز بین خانه اش مشکل گشا هم داشت یا للعجب اوباش زهرا را چه بد کشتند در کوچه ای که خانم آنجا آشنا هم داشت ثانی لگد میزد بقیه کیف میکردن نامردِ کوچه دوستان بی حیا هم داشت در روی زهرا ماند در را هم لگد کردند تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت مردان نمیفهمند بهتر که نمیفهمند اوضاع زهرا پشت در فضه بیا هم داشت * بی بی بین دیوار و در مولا رو صدا نزد دو‌ دلیل داشت...اولیش این غربت امیر المومنین میدونست علی رو صدا بزنه دستاش بسته است نمیتونه کاری کنه.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇👇👇
. گریز به خرابه شام 🔸ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺧﻮﺭﺩ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ 🔸ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮِﺧﺪﺍ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ همه امید امیرالمومنین رو نا امید کردند امشب کمک امیرالمؤمنین کن... بلند بلند گریه کن... آخه اگه الان مدینه بودی... نمیتونستی بلند گریه کنی... 🔸ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮِﺧﺪﺍ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ 🔸ﺑﺸﮑﻨﺪ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﮕﺪﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮد 🔸ﺗﺎ ﮐﻪ ﺯﺩ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ شیخ مفید در کتاب اختصاصش نوشته: (منبع: شیخ مفید، الاختصاص، ص 185) وقتی زهرای مرضيه قباله فدک رو گرفت و بر میگشت... بین راه دومی نامرد اومد جلو... صدا زد: يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي مَعک دختر پیغمبر چی به دست داری... تا فهمید قباله رو پس گرفته... صدا زد: بده به من قباله فدک رو... اما مادر امتناع کرد... خدا میدونه این مصیبت خیلی سنگینه... باید حقش رو ادا کنی... مادر امتناع کرد... قباله رو نداد... اما ای کاش قباله فدک رو میداد... یاصاحب الزمان... فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ نانجیب با پای نحسش به پهلوی مادر زد... 🔸ﺑﺸﮑﻨﺪ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﮕﺪﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮد 🔸ﺗﺎ ﮐﻪ ﺯﺩ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ اوج مصیبت مادر اینجاست... طاقت داری بگم یا نه... دیدند نانجیب دست های نحسش رفت بالا... خدایا... این نامرد میخواد چکار کنه... یا صاحب الزمان... منو ببخشید آقا... ثُمَّ لَطَمَهَا یعنی آنچنان سیلی به مادرمون زهرا زد... مادر نقش زمین شد... (زمزمه آذری زبانها: یارالی ننم زهرا...جوان ننم زهرا...) 🔸رویِ او ریخت بهم، پهلویِ او ریخت بهم 🔸دهنش غرق ِ به خون گشت و صدا ریخت بهم خدایا... قصه سیلی تمومی نداره... اگه مدینه مادر رو سیلی زدند... کربلا هم دختر ابی عبدالله رو سیلی زدند... صدا زد بابا بابا بابا... 🔸دست عَدو بزرگتر از صورت من است دختر بچه داری یا نه... 🔸دست عَدو بزرگتر از صورت من است 🔸یک ضربه زد کبود شد هر دو گونه ام یک ضربه زد دو گونه من را کبود کرد... از کربلا تا کوفه و شام... سر ابی عبدالله... روی نیزه ها... هر کجا دختر بهونه بابا میگرفت... نانجیب با تازیانه... با کعب نی... بت غلاف شمشير... ناله بزن یا حسین... 🔸سیلی کسی به صورت دختر نمیزند 🔸گمگشته را که خصم مکرر نمیزند 🔸از پا فتاده را به تهاجم نمی زنند 🔸لکنت گرفته را به تبسم نمی زنند 👇
حاج سید مهدی میرداماد - شهادت حضرت زهرا - شب دوم.mp3
26.68M
🏴مراسم شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها - شب دوم حاج 📌هیئت محبان ثارالله شیراز
حاج سید مهدی میرداماد - شهادت حضرت زهرا - شب سوم.mp3
27.04M
🏴مراسم شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها - شب سوم حاج سید مهدی میرداماد ۱۴۰۳
. 🎤 هر کس هر آن چه دیده، اگر هر کجا، تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی بر تو خدا تجلی هر روزه می کند آیینۀ تمام نمای خدا تویی میلاد تو تولد توحید و روشنی ست ای مادرِ پدر، غرض از روشنا تویی چیزی ندیده ام که تو در آن نبوده ای تا چشم کار می کند ای آشنا تویی نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار سر چشمۀ فقاهت آل عبا تویی غیر از علی نبود کسی هم تراز تو غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی تو با علی و با تو علی، نور واحدید نقش علی ست در دل آیینه یا تویی؟! شوق شریف رابطه های حریم وحی روح الامین روشن غار حرا تویی ایمان خلاصه در تو و مهر تو می شود مکه تویی مدینه تویی کربلا تویی زمزم ظهور زمزمه های زلال توست مروه تویی، قداست قدسی، صفا تویی بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است سوگند خورده است که خیر النسا تویی شوق تلاوت تو شفا می دهد مرا ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی آن منجی بزرگ که در هر سحر به او می گفت مادرم به تضرع بیا تویی آن راز سر به مُهر که حافظ غریب وار می گفت صبح زود به باد صبا تویی هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست تنها تویی شفیعۀ روز جزا تویی در خانۀ تو گوهر بعثت نهفته است راز رسالت همۀ انبیا تویی قرآن ستوده است تو را روشن و صریح یعنی که کاشف همۀ آیه ها تویی درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی ذکر ذکیۀ تو شب و روز با من است بی تاب و گرم در نفس من رها تویی پیچیده در سراسر هستی ندای تو تنها صدا بماند اگر، آن صدا تویی پهلو شکسته ای تو و من دل شکسته ام دریابم ای کریمه که دار الشفا تویی «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» بی تو چه می کنند، تویی کیمیا تویی گفتم «تو» ای بزرگ، خطای مرا ببخش لطفت نمی گذاشت بگویم «شما» تویی باری کجاست بقعۀ سبز غریب تو؟ بر ما بتاب روشنیِ چشم ما تویی شاعر: .👇
161.2K
. خداحافظ عزیزم خوشی از این دنیا ندیدی حالا دیگه راحت خوابیدی چرا جوابمو نمیدی؟ خداحافظ عزیزم فدای قبر بی نشونت فدای قامت کمونت ببین شدم فاتحه خونت خداحافظ عزیزم تاب و توونمو گرفتن یار جوونمو گرفتن خانوم خونمو گرفتن ******* .
Shab4Fatemieh2-1403[07].mp3
13.19M
▪️غسل تن حوریه‌ی زخمی چه سخت است () 🎙 بانوای: حاج دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد هرچند ساکت بود دلگرمی من بود با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد یادم نرفته بین محراب عبادت.. با آرزوی مرگ شب‌ها را سحر کرد خون‌مردگی چشم‌هایش را ندیدم از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد بیدار بود از درد اما دم نمی‌زد با دردهای پیکرش مردانه سر کرد غسل تن حوریه‌ی زخمی چه سخت است از شرم آبم کرد، من را محتضر کرد دلشوره و دلواپسی آمد سراغش هروقت که به معجر زینب نظر کرد شاعر: .
نماهنگ ناحله الجسم.mp3
3.13M
🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣ دعایی زیر لب دارم شبانه بگو آمین تو ای ماه یگانه الهی هیچ مظلومی نبیند عزیزش را به زیر تازیانه
. 📋بوی عصیان می دهد گرچه جسارت های من (ع) (س) ........................................... بوی عصیان می دهد گرچه جسارت های من تو کرامت می کنی وقت سماجت های من باز هم شرمنده ام از اینهمه بار گناه باز هم می بخشی ام قبل از ندامت های من هیچکس گوشش به حرفم نیست جز تو ای رفیق می نشینی نیمه شب ها پای صحبت های من بچه ی لجبازم اما دوستم داری خدا خاک می ریزی خودت روی لجاجت های من آنقدر تو آبرویم را خریدی پیش خلق که کسی اصلاً نزد حرف از فضاحت های من تا گره بر کار من افتاد ، کارم شد درست هست محتاج کمی انگور ، حاجت های من حال ما بیچاره ها با یاعلی خوش می شود شوق ایوان نجف دارد زیارت های من ذکر تسبیح شب جمعه حسین است و حرم قیمتی تر می شود با او عبادت های من با لب خشکیده در مقتل صدا می زد حسین .... زیر و رو شد با نوک چکمه قرائت های من گفت مادر جان بمیرم زخم پهلو بدتر است ... از هزار و نهصد و اندی جراحت های من اولین بار است می دزدم نگاهم را ز تو ! فکر آن پیراهنی یا که خجالت های من ؟ شاعر : ......................................... 📋شب جمعست حرم الان شلوغه ........................................... .(بند اول). شب جمعست حرم الان شلوغه کاش میگفتن هر چی روضست دروغه مثلا این که تو رو تشنه کشتن سر فرصت ، تو رو با دشنه کشتن بارونه کربلا وقتی که زهرا مهمونه کربلا وقتی که نوحه میخونه کربلا غوغا میشه بلوا میشه مثل روز عاشورا میشه سر پیراهنت پیرم کردن از زندگی سیرم کردن سر تو از سر نی می افتاد آخ مادرت هی می افتاد خواهرت هی می افتاد .(بند دوم). عصر گودال هرچی که بود و بردن پیش چشم دخترات آب می خوردن خیمه ها سوخت وقت تاراج و غارت زن و بچت همه رفتن اسارت بی محمل بردنم چند تا لابالی قاتل بردنم دستای بسته چهل منزل بردنم نیزه نیزه ، ناقه ناقه روی قلبم ، یک دنیا داغه سر هر کوچه من سنگ میخوردم از آشنا سنگ میخوردم نمیبینه چشام، وافریاد از شهر شام وافریاد از ازدحام شاعر : ✍ ......................................... 📋خانه‌ را بر سرم از داغِ خود آوار مکن (س) ........................................... خانه‌ را بر سرم از داغِ خود آوار مکن جارو از فضه مگیر آب شدی کار مکن تب مکن لرزه مکن خوب شو و خواب برو لب مگز حرف بزن دردِ خود انکار مکن نان نپز خاک مگیر آرد مکن راه مرو بسترت جمع مکن کار به اصرار مکن به خود از درد مپیچ آب مشو چهره نگیر بغلی باز کن و حالِ حسن زار مکن نفسی آب بنوش آه مکش سرفه مکن زخمِ خود تازه مکن مقنعه خونبار مکن نفسم حبس نمان آینه‌ام خورد مشو قسمتم خنده‌ی نا‌مردمِ بی‌عار مکن حرفِ تابوت نزن باز وصیت ننویس یاد محسن نکن و بر جگرم خار مکن گفتمت فاصله‌گیر آتش و بغض و لگد است حرفی از من نزن و تکیه به دیوار مکن گفتم ای در مشکن شعله نزن سینه مسوز زخم، مسمار مزن آه که مسمار مکن بقچه را باز مکن باز کفن را مشمار صحبت از غسلِ تن و نیمه‌شبِ تار مکن دست لرزان و نخ و سوزن و چشمِ تارت آه ای یار مکن یار مکن یار مکن پیراهن را بسپار و غم گودال نخور زینبت را نشکن صحبت دیدار مکن زینبت زار زند دشنه‌نزن تیغ مَبُر پیراهن را مکش و زخم تلنبار مکن جرعه‌ای آب، لبش خشک تنش پامال است نیزه‌ها را مشکن این‌همه نیزار مکن شمر برگرد، گلو را سه نفر بوسیدند خنجرت بی‌اثر است اینهمه اصرار مکن شاعر : ......................................... مسعود پیرایش 🎤 .👇