🌴 🍀 🌿﷽🌿 مرحوم ميرزا على نقى قزوينى فرمود: روز عيد نوروزى هنگام تحويل سال من در حرم مطهر حضرت رضا(ع) مشرف بودم و معلوم است كه هر سال براى وقت تحويل سال به نحوى در حرم مطهر از كثرت جمعيت جاى بر مردم تنگ مى شود كه خوف تلف شدن است . بالجمله من در آن روز در حال سختى و تنگى مكان در پهلوى خود جوانى را ديدم كه به زحمت نشسته و به من گفت هر چه مى خواهى از اين بزرگوار بخواه . من چون او را جوان متجددى ديدم، خيال كردم از روى استهزاء اين سخن را مى گويد. گويا خيال مرا فهميد و گفت: خيال نكنى كه من از روى بى اعتقادى گفتم؛ بلكه حقيقت امر چنين است زيرا كه من از اين بزرگوار معجزه بزرگى ديده ام . من اصلا اهل كاشمرم و در آنجا كه بودم پدرم به من كم مرحمتى مى نمود؛ لذا من بى اجازه او پاى پياده بقصد زيارت اين بزرگوار به مشهد مقدس ‍ آمدم . جائى را نمى دانستم و كسى را نمى شناختم يكسره مشرف بحرم مطهر شدم و زيارت نمودم . ناگاه در بين زيارت چشمم به دخترى افتاد كه با مادر خود به زيارت آمده بود. چون چشمم به آن دختر افتاد، منقلب و فريفته او شدم و عشق او در دلم جاگير شد، به نحوی كه پريشان حال شدم سپس نزد ضريح آمدم و شروع بگريه كردم و عرض كردم اى آقا حال كه من گرفتار اين دختر شده ام همين دختر را از شما مى خواهم . گريه و تضرع زيادى نمودم به نحوی كه بيحال شدم و چون به خود آمدم، ديدم چراغ هاى حرم روشن شده و وقت نماز مغرب است لذا نماز خواندم و با همان پريشانى حال باز نزد ضريح مطهر آمدم و شروع به گريه و زارى كردم و عرض كردم : ادامه دارد 🇮🇷 🌿 🍀 @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊