۱۱
قسمت دوم
#چله_واژه
#واژه۱۱
#ب
امام خمینی معتقد است که تمام معارف قرآن در سورهی حمد جمع شده است و به لحاظ وجود جمعی، همه سورهی حمد در (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ)، و «بسم الله» در «باء» و «باء» در نقطهی آن جمع است و علی (علیهالسلام) همان نقطهی «باء» است. (11)
از نظر حضرت امام امیرمؤمنان (علیهالسلام) چون بیانگر همه معارف قرآن است، لذا از او به نقطهی «باء» یاد شده است؛ زیرا همان طور که حرف «باء» بدون نقطه، گویا و روشن نیست، اسرار معارف قرآن نیز بدون علی (علیهالسلام) و سایر اهل بیت قابل دسترسی نیست؛ پس همان طور که نقطه مبیّن «باء» است، علی (علیهالسلام) نیز مبین معارف قرآن است. به همین دلیل حضرت فرمود:
«لو شئتُ لأوقرتُ سبعین بعیراً فی تفسیر فاتحة الکتاب»؛ (12) اگر بخواهم به اندازهی هفتاد بار شتر در تفسیر فاتحة الکتاب مطلب مینویسم.
تفسیر دوم: تفسیر دیگر مسأله این است که عرفا معتقدند عالم وجود و نشئه هستی با (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ) ظاهر شده است؛ (13) زیرا «باء» بعد از حرف «الف» کنایه از ذات خداوند است و «باء» اشاره به عقل اول و صادر نخست دارد. (14)
تحلیل مسأله براساس این مبنا چنین است:
حرف «باء» مقام سببیّت و نقطه، سرّ سببیّت است و علی (علیهالسلام) سرّ ولایت و سببیّت است؛ به همین دلیل از آن حضرت به نقطهی باء «بسم الله» یاد شده است. (15)
در کلام برخی از بزرگان اهل عرفان آمده است که وجود با «بسم الله» ظاهر شده است. در عرفان امام خمینی نیز از «باء» به عنوان مقام سببیّت و از نقطه به سرّ سببیّت یاد شده است. شاید بتوان گفت، مراد این است که اسم شریف «الله» مبدأ و سبب آفرینش است و انسان کامل (پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام)) سرّ و غایب آفرینش میباشد و به همین جهت امیرمؤمنان از خود به نقطهی باء «بسم الله» یاد کرده است.
با توجه به این نکته، منظور امام خمینی که فرمود: «باء ظهور توحید و نقطهی سرّ آن، و وجود علوی همان نقطهی سرّ توحید است» روشن خواهد شد؛ زیرا ظهور توحید به معنای تجلی الهی و سرّ توحید به معنای سبب و غایت آن تجلی است؛ در نتیجه وجود امیرمؤمنان سبب غایی ظهور و تجلی الهی است.
همچنین از آن جا که حرف «باء» در اصطلاح عرفانی به معنای ظهور مطلق است و نخستین تعیّن آن ظهور و تجلی، عبارت از مرتبهی اعلای وجود است که از آن به مرتبهی ولایت مطلقه یاد میشود، پس ممکن است مراد از «سرّ توحید» همان نخستین ظهور وجود یعنی ولایت مطلقهی محمدی و علوی باشد. به بیان دیگر، حقیقت وجود پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام) نخستین تعیّن از تجلی مطلق هستند و به همین جهت در روایات یاد شده از امیرمؤمنان به نقطهی «باء» تعبیر شده است، و از آن جا که در اصطلاحات عرفانی «باء» کنایه از عقل اول و صادر نخست است پس وقتی هستی از غیب به ظهور تجلّی کرد، اولین جلوهی آن، حقیقت وجود ختمی مرتبت و اهل بیت آن حضرت میباشد.
بنابراین همان طور که معنای حرف «باء» با نقطهی آن ظاهر میشود، ظهور هستی نیز با حقیقت وجود انسان کامل جلوه میکند به همین جهت آنها سرّ نقطهی پیدایش و سرآغاز ظهور عالم هستی هستند. (16)
طبق این تحلیل مراد امیرمؤمنان که فرمود: «من نقطهی باء هستم» این است که سببیّت حق تعالی در مقام فعل، در حضرت امیر (علیهالسلام) ظهور و تجلی کرده و آن حضرت مظهر تام سببیّت حق تعالی در مقام فعل است.
بر این اساس در تفسیر عرفانی کلام حضرت که فرمود: «یَنْحَدِرُ عنّی السیل و لا یَرقی إلیّ الطیر». (17) گفته شده که در این سخن حضرت رمزی نهفته است؛ زیرا خروج جهان خلقت از کتم عدم، به «سیل» تشبیه شده و به این نکته اشاره گردیده که امیرمؤمنان، باطن نقطهای است که موجودات از آن نقطه ظاهر میشوند. (18)
تفسیر سوم: در تفسیر سوم این مسأله گفته شده که انسان کامل بر اثر بندگی و یقین ایمانی همه قرآن، بلکه تمام کتابهای آسمانی و حتی همه موجودات را در نقطهی زیر باء «بسم الله» با شهود عینی مشاهده میکند.
توضیح این که اگر کسی بتواند از وجود مجازی و حسی خود خارج شود و به وجود عقلی و عالم مجردات بپیوندد، متصل به دایرهی ملکوت میشود و معنای (وَكَانَ اللّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ مُحِیطاً) (19) را بالعیان مشاهده میکند و خود را تحت کبریای حق مییابد. در چنین حالی وجود و هستی خود را تحت نقطهی «باء» مسبّب الاسباب مشاهده خواهد کرد و سرّ باء «بسم الله» را با تمام عظمتش میبیند. و چون امیرمؤمنان (علیهالسلام) به این مقام بار یافته بود، فرمود: «أنا نقطة تحت الباء». (20) این تفسیر، بازتاب حقایقی است که در آموزههای دینی درباره احاطه و گسترهی وجودی امیرمؤمنان آمده است؛ از جمله آن حضرت ضمن خطبهی مبسوطی فرمود:
ادامه دارد ...
✍️ ؛
#محمد_امین_صادقی_ارزگانی
#امام_خمینی
#واژه_شناسی
#قرآن
#امام_علی
#امام_شناسی
https://eitaa.com/eshare