✍ ا. انصاری زاده
✅
ما؛.. دعای عرفه؛.. و مسئلهی خلق جدید
میگویند بشر مدرن در حال خلق کردن است. خلق جنین، خلق هوش مصنوعی با ویژگی های انسان، سلول های بنیادی و..
و سپس در نظام معرفتیشان که مبتنی بر تکنولوژی است نتیجه میگیرند که «انسان توانایی خدا گونه شدن دارد»
در دعای عرفهی سیدالشهدا در دو سه جمله ابتدایی حضرت میفرماید:
وَ لا کَصُنعه صُنع صانع... فَطَرَ اجناس البدایع
«صنع هیچ صانعی مانند صنع او نیست.. (بدیع) ها را فطرت بخشید
ما ابتدا باید تفاوت قائل شویم بین واژه های «خلق» و «صنع» و «ابداع»؛
ابداع هم از آن واژه های عربی-قرآنی است که تقریبا هیچ معادل فارسی یا انگلیسی برای آن متصور نیستیم.
از «بدیع» میآید، یعنی چیزی که هیچگونه مشابه قبلی و اولیه نداشته (نزدیکترین معادل فارسی که میتوان برای آن درنظر گرفت همین است)
خلق از عدم میشود «ابداع»،
هیچکس قادر به خلق از عدم نیست، همان قاعده ای که قرآن از آن با عنوان (کن فیکون) یاد میکند.
انما اذا أراد شئ أن یقول له کن فیکون
لذا یک جایی میفرماید:
«خلق السماوات و الارض»،
اما جایی دیگر میفرماید «بدیع السماوات و الارض».
ابداع یعنی پدید آوردن چیزی بدون هیچگونه الگوی قبلی؛
یعنی هم شکل و هم صورتبندی و هم صورتگری مخلوق مورد نظر، با خود اوست
بگذارید چند مثال بزنیم:
مثلا شما وقتی یک ربات میسازی، دست دارد، پا دارد، سر و چشم و گوش دارد.. دقیقا عین انسان،
اما خود آن مفهوم (انسان) را اولین بار چه کسی درست کرده؟؟
آن میشود مُبدع؛ آن میشود صورتگری؛
همان که میفرماید:
(فصورکم فأحسن صورکم)
یا مثلا الان دانشمندان درحال کار روی حس لامسه یا چشایی ربات ها هستند،
اما همین لامسه و چشایی، الگو برداری شده از مفهوم «حواس انسان» هست و حس جدیدی خلق نکرده اند.
مثال سوم در مفهوم «صورتگری» اینکه تا کنون هیچ مجسمه سازی موجود جدیدی را صورتگری نکرده؛
ممکن است مثلا اسب شاخدار یا پری دریایی (که نصفش ماهی و نصفش انسان هست) خلق کند..
که همه اش الگو برداری از مصنوعات و مخلوقات عالم هست؛ اما هیچگونه موجود جدیدی با یک صورتگری جدید نتوانسته بسازد.
✅ اجمالا در فلسفه بحثی داریم ذیل مفهوم (تصورات)،
هرچیزی را که شما تصور میکنید در عالم خارج وجود دارد. مثلا شما میتوانید در ذهن تان راجع به مفهوم «درخت» تصور کنید، ممکن است آن درختی که تصویرش در ذهن شما مینشیند ویژگی های خاصی داشته باشد، مثلا دست و پا داشته باشد یا راه برود یا سخن بگوید (که این قسم از ماجرا، مفهوم هنر و سینما را شکل میدهد)
ولی درنهایت، (درخت) است، نه چیز دیگر
اگر من به شما بگویم: چیزی را تصور کن که اصلا وجود خارجی نداشته باشد..
چنین چیزی محال است در ذهن شما شکل بگیرد.
فلاسفه میگویند محال است انسان بتواند حتی چنین چیزی را تصور هم کند، هرچیزی را که تصور میکنیم، در عالم طبیعت توسط چشم های ما دیده شده و از قبل وجود دارد.
حتی خداوند وقتی از اوصاف بهشت و جهنم برای ما سخن میگوید، سعی دارد با همین اجسام مادی عالم طبیعت به ما بفهماند
(مثل رود و درخت و آتش و آب مذاب و..)
چون غیر از این مفاهیم، برای ما قابل فهم نیست و به تصور ذهن ما نمیآید.
لذا شما نمیتوانید چیزی را تصور کنید که در عالم، وجود خارجی نداشته باشد.
تنها کسی که میتواند چنین کاری بکند، ذات اقدس خداوند است. که میشود همان (ابداع) یا (صورتگری)
واضح ترین مثالی که میشود در این باره زد، خلق موجود زنده از سلول های بنیادی است..
مثلا تکنولوژیست امروز میگوید:
(من توانسته ام مایع لزجی مانند منی درست کنم و از آن موجودی زنده خلق کنم)
بدون اینکه از خود بپرسد: همان مایع منی اولیه و پلتفرم و شکل ظاهری آن را اولین بار چه کسی خلق کرده؟ و من از چه چیزی الگوبرداری کرده ام؟
این میشود همان (ابداع) و (خلق جدید) که فقط مختص ذات اقدس الهی است
@tahliltamadoni