توضیح المصائب (2) آن از کودککشی در یمن و این هم از فهمکشی خودمان در یمین و یسار مجازستان! معذرت میخواهم ولی رسما در جاهلیت به سر میبریم! و زنده به گور میکنیم مرتب وجدان خود را، با آبکیترین و سطحیترین و عجولانهترین قضاوتهای ممکن! نه! طغیان فقط طغیان فرعون علیه موسی نبود! ما نیز طغیانگر علیه خدا هستیم، اگر فکر کنیم حساب و کتاب آخرت، برای همه هست، الا خودمان! البته که انشاءالله این اعتقاد را نداریم اما فعلمان و قولمان جوری باری به هر جهت است که گویی یادمان رفته یومالعیار قیامت را! برگرد ای آموزگار غایب از نظر، که دور از چشم شما، هیچ تعریفی ندارد حال روزگار! ما اعتراف میکنیم به خطاهای خود! ما فرزندان خوبی برای آدم نبودهایم و الا این سازمان مللمان نمیشد! حتم دارم دل یونسکو برای کعبه و قدس نمیسوزد! حتم دارم یونیسف با مدد از خیمهشببازی سلبریتیها، مشغول کاسبی با شیرخوارههاست! حتم دارم شورای امنیت، به فکر امنیت ابنای آدم نیست! و حتم دارم ملل را سازمان دیگری لازم است! دروغ گفتیم! اعتراف میکنیم! یوسف را اصلا گرگ نخورده! خودمان نابرادری کردیم! خودمان انداختیمش در چاه! و حالا پشیمان هستیم که چرا با وجود این همه اولاد آدم، علی باید نجوا با چاه کند! خدایا! باز هم به معجزه تو نیاز داریم! و ایمان داریم باز هم دست آدم را میگیری، در این واپسین لیالی آخرالزمان! به شهادت این وضع جهنمی دنیا، خیلی زیاد از بهشت، دور شدهایم! رحمی به ما کن! والله سازمان ملل را رئیسی نباید باشد جز منجی عالم بشریت! باید هم دخترک معصوم یمنی، زیر آواری از جور و ستم، بقیةالله را صدا بزند! کجایی مهدی فاطمه؟! کجایی ای خلاصه همه فرزندان علی و زهرا؟! کجایی آقای ذیالحجههای غریبی؟! کعبه، تو را میخواند! و قدس هم! و شهدای سپاه قدس هم! نبودنت دل ما را برای همه انبیا و همه امامان تنگ کرده! کاش زودتر برگردی! کاش زودتر ببینیم آقایی تو را در این جهان! اف بر ما اگر اماممان صحرانشین است! آقایی کن و برگرد به چشمان تر ما، ای عزیز کل تاریخ…