#خاطره_تجربه۱۹
#فرزنداوری
#بحران_جمعیتی
تجربه فرزند اوری.
سلام,ما دو تا خواهریم اوایل دهه هفتادی با فاصله سنی یک سال ونیم..اصطلاحا شیر به شیر کردن مامانم.
ما فرزند های اون زمان هستیم ک همه جا مینوشتن و میگفتن دو تا بسه.و تبلیغات روی مادر ما اثر داشت و فرزندی نیاوردن تا هفت سال بعد ک در پنج ماهگی سقط شد.ما دو تا دختر همراز همدیگه بودیم,بسیاری از مشکلات رو باهم حل میکردیم باهم مدرسه میرفتیم و مشکلات بلوغ رو بهم میگفتیم.به درس همدیگه کمک میکردیم چون اختلاف سنی کمی داشتیم.برای همدیگه سلیقه به خرج میدایم.خیال مامانم کامل راحت بود ک ما هیچوقت تنها نیستیم و یک مساله کافیه یک بار گفته بشه,اون دختری به خواهرش مطرح میکرد.
پدر نداشتیم دیگه و خانواده ما فقط دو خواهر و یک مادر بودش همینقدر تنها و کم جمعیت.گذشت تا اینکه مابعد اتمام تحصیلات تکمیلی هر دو خواهر با فاصله9ماه عقد کردیم و بعد هم عروسی در عرض سه سال مامان من دو جهاز و دو سیسمونی دادش.همزمان با خرید جهازی دختر بزرگه سیسمونی دختر کوچیکه خریده میشد!بسیار زیبا بود و واقعا خوش میگذشت خرید اینطوری.مغازه دارها حتی لذت میبردن.گذشت تا اینکه کرونا اومدش..
من دو دختر داشتم یکی چهارساله و یک دختر یک ساله و خواهرم یک دختر داشت و پسرش رو هفت ماهه باردار بودش.که مامانم کرونا گرفتن.من با یک نوزاد شیرخواره و خواهرم حامله نمیتونستیم اون طور که باید به مامانم برسیم و مامانم تنها توی خونه شون بودن و خیلی اذیت شدن ,این اولین جرقه بود ک ما چقدر کم هستیم!!!شاید الان اگه یک خواهر یا برادر دیگه داشتیم چقد مفیدحالمون بودش.خدا رو شکر بخیر گذشت و مامانم بهتر شدن ولی انقد بهشون سخت گذشته بود ک به محض همه گیری واکسن ایشون رفتن و تیر ماه واکسن زدن.خواهرم حالا زایمان کرده بودش و یک پسر چهل روزه داشت.تا عصر همه باهم بودیم و حموم چهل برد مامانم خواهرم و بچه رو.به فاصله ده دقیقه بعد ک از هم جدا شدیم مامانم با من تماس گرفتن ک حالم خوب نیس و ی طرف بدنم حس نداره و وقتی صحبت میکردن پشت تلفن متوجه شدم خوب ادا نمیکنن کلماتو.
متاسفانه از عوارض واکسن چینی مامانم سکته خفیف مغزی کردن.و من با وجود بچه شیر خوار همراه مادرم به بیمارستان رفتم.و بچه یک سال و چهار من بدون شیر خودم نمیخوابید!و خواهری ک نوزادچهل روزه داشت..دوباره این ضرر کم جمعیتی متوجه حال ماشدش!!
مامانم 7تا خواهرن خدا رو شکر به محض اینکه خاله ام فهمید اومد به جای من بیمارستان و گفت تو برو و صبح ها بیا که بچه ات راحت تر نگه داری میشه.
و حالا من و خواهرم به شدت تصمیم داریم تعداد فرزند بالای چهارتا بیاریم چون خودمون ضررهاش رو حس کردیم.فرزند زیاد قطعا مفیده هم برا والدین و هم خواهر و بردارهای خودش.
با احترام به همگی برا اینکه وقتتون رو گرفتم
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano