#تجربه_من ۵۵۴
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری_بهنگام
#رزاقیت_خداوند
من متولد ۵۸ و همسرم متولد ۵۷ دخترعمو و پسر عمو هستیم. هر دو اهل کار فرهنگی و ولایی، سال۷۶ نامزد شدیم و چون سنمون کم بود تا سال ۷۹ صبر کردیم و در سن ۲۰سالگی ازدواج کردیم.
جفتمون دوست نداشتیم بچه دار بشیم و کسی هم تشویق مون نمی کرد. فکر میکردیم که هنوز خیلی بچه هستیم و باید تفریح کنیم
وضع مالی مون خیلی بد بود به قولی همیشه هشتمون گرو نه بود، بالاخره بخاطر مشکلات هورمونی که برای من پیش اومد دکتر گفت باید بچه دار بشید و کلی دعوامون کرد و ما بعد از ۵ سال تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم.
اولین فرزندم حسین، در سال ۸۴ به دنیا اومد و با به دنیا اومدن حسین دقیقا حقوق همسرم دوبرابر شد و وضع اقتصادی ما کمی بهتر شد ولی دوباره ما اشتباه اول رو تکرار کردیم و تا سن ۸ سالگی حسین برای فرزند دوم اقدام نکردیم تا اینکه دوستان همسر گفته بودن شما که ولایی هستید چرا فقط یک فرزند دارید و این شد که ما برای فرزند دوم اقدام کردیم و خدا محمدرضا رو به ما هدیه داد. و من هر دو زایمانم سزارین شد چون خودم میخواستم و از زایمان طبیعی میترسیدم.
با اومدن محمدرضا وضع مالی ما بازم بهتر شد ولی بخاطر چسبندگی که تو ناحیه بخیه هام داشتم و عمل من یک ساعت ونیم طول کشید دکتر گفت دیگه نباید بچه دار بشید ولی از وقتی محمدرضا دنیا اومد، همسرم پاشو کرد تویه کفش که باید سومی رو هم بیاری و منو راضی کرد برای بارداری سوم...
اینم بگم که بارداریهای من خیلی بد بود، حالم خیلی بد میشد و اصلا نمیتونستم از جام بلند بشم به هر ترتیب من دوباره باردار شدم و وقتی رفتم سونوگرافی گفت دوقلو باردارم وقتی پیش دکتر رفتم گفت من گفته بودم نباید باردار بشی و تو میگی دوقلو بارداری😊
حالم خیلی بد بود تو هفته ۲۹ بارداری سونوگرافی رفتم و گفت وضعیت هردو جنین خیلی خوبه ولی دو روز بعد حال من خیلی بد شد و من با مسمومیت بارداری زایمان کردم.
محمدعلی قل پسر ۱ کیلو ۴۰۰ گرم و فاطمه حلما قل دختر ۱کیلو ۷۰۰ گرم بودن، هر دو تو دستگاه بودن تا چهل روزگی مرخص شدن و دیگه از سختیهاش نگم که دست تنها با چهارتا بچه چه کردم.
در دوران بارداری دوقلوها، همش به مخارج اون فکر میکردم ولی به قدری اینها روزی دارن که من همش میگم منو همسرم از روزی بچه ها میخوریم یعنی هرچی که میخوام از جایی که حسابشو نمیکنم، میرسه مثلا برای لباسهاشون یه دفعه یه حراج خوب میبینم یا شیرخشکهاشون ازیه جاهایی به قیمت خیلی مناسب برام میرسید (من حیث لایحتسب)
الان دوقلو هام پنج ساله هستن ولی هم من و هم همسرم همش میگیم بزرگترین خطای زندگی ما اینه که دیر بچه دار شدیم کاش زودتر اقدام میکردیم والان بچه هامون بزرگ بودن آخه هرچقدر زودتر بیاری، انرژی وحوصله بیشتری داری.
باز با اینکه دیر بچه دار شدیم از اینکه بچه هام خواهر و برادر دارن خداروشکر میکنم و اگر شرایط جسم خوبی داشتم حتما برای دخترم خواهر می آوردم، آخه دخترم خیلی شاکیه که خواهر نداره.
من به همه زوجهای جوون توصیه میکنم هرچه زودتر بچه دار بشن و مثل ما وقت تلف نکنن ما از وقتی بچه دار شدیم، بیشتر تفریح میکنیم و به مسافرت میریم. دوقلوهای من سه بار پیاده روی اربعین رو تجربه کردن☺️
خداروشکر به برکت وجود این بچه ها آقاجونم ما رو هم می طلبه.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1