🔸امام باقرعلیه السلام میفرماید: «إنَّ الأمرَ بِالمَعرُوفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ سَبِیلُ الأنبِیاءِ و مِنهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَهٌ عَظِیمَهٌ بِهَا تُقَامُ الفَرائِضُ و تَأمَنُ المَذاهِبُ و تَحِلُّ المَکاسِبُ و تُرَدُّ المَظالِمُ و تُعمَرُ الأرضُ و یُنتَصَفُ مِنَ الأعدَاءِ و یستَقِیمُ الأَمر»؛ همانا امر به معروف و نهی از منکر، راه انبیای الهی و شیوه صالحان است. وظیفه بزرگی است که به برکت آن، سایر واجباتْ برپا، راه‌‌ها امن، کسب و تجارتْ حلال، ظلم و تجاوزْ دفع، زمینْ آباد، إعاده حقّ بر گردنِ متجاوز نهاده و همه کارها سامان می‌‌پذیرد. 🔸 وقتی اسم امر به معروف و نهی از منکر می‌‌آید، برخی فکر می‌‌کنند باید شاخ غول بشکنند. گاهی یک لبخند به کار خوب یک فرد، می‌‌شود امر به معروف. گاهی یک اخم به کار بد فردی، می‌‌شود نهی از منکر. یک حدیث یا یک جمله زیبا بر در مغازه زدن، می‌‌شود امر به معروف و گاهی یک بی‌‌‌اعتنایی می‌‌شود نهی از منکر؛ مثل کار پیامبرص ↩️نهی از منکر پیامبر ص از انگشتری طلا مردی از بحرین نزد پیامبر ص آمد و به حضرت سلام کرد. آن مرد لباسی ابریشمی پوشیده بود و انگشتر طلا هم در دست داشت که هر دو از نظر اسلام بر مردان حرام است. رسول خدا؟ص؟ با عنایت به این مسئله، با بی‌‌اعتنایی پاسخ سلام او را داد. مرد بحرینی که انتظار چنین برخوردی را از حضرت نداشت، در دل ناراحت و اندوهگین شد. به خانه رفت و ماجرا را برای همسرش بازگو کرد. همسرش به او گفت: علت بی‌اعتنایی پیامبر خدا به تو این بوده که تو لباس ابریشمی بر تن و انگشتر طلا به دست داشتی. اینها را کنار بگذار و بار دیگر نزد پیامبر برو. مرد بحرینی لباس ساده‌‌‌ای تهیه کرد و انگشتر طلا را از دست درآورد و دوباره خدمت پیامبر؟ص؟ رسید. این بار که سلام کرد، پیامبر اکرم ص با رویی گشاده، سلام او را جواب داد. وی از پیامبر پرسید: ‌‌‌ای رسول خدا! من اندکی قبل خدمت شما رسیدم؛ اما شما از من روی گرداندید. علت آن بی‌اعتنایی به من چه بود؟ پیامبر ص فرمود: «کانَ فى یَدِکَ جَمَرٌ مِنْ نارٍ»؛ برای آنکه پاره‌‌‌ای از آتش در دست تو بود. پیامبر خدا ص با یک بی‌‌اعتنایی توانست نهی از منکر کند. شاید برخی از ما شأنمان آن‌قدر باشد که با یک رفتار کوچک مثل لبخند، اخم و... بتوانیم امر به معروف کنیم. بارها در مسجد آیت‌‌اللّه بهجت این اتفاق می‌‌افتاد. حتی در برخی از فیلم‌‌های ایشان که در فضای مجازی هم هست، وقتی کسی به ایشان مراجعه می‌‌کرد که محاسنش را تیغ زده بود، ایشان درحالی‌‌که با دست به محاسن خود اشاره می‌‌کردند، با مهربانی به آن شخص می‌‌گفتند ان‌‌شاءاللّه یک نمره‌‌‌ای هم برای محاسن خود قرار دهید. 📚‌‌ویژه نامه ماه مبارک در لینک زیر ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/fatemi222/12485