به تماشای تو دریا ننشیند چه کند به تماشات سراپا ننشیند چه کند اینکه گفتم مثلی بود که یعنی پدری پسرش را به تماشا ننشیند چه کند ماه من می رسد از راه و جوان است هنوز ماه من اینهمه بالا ننشیند چه کند تشنه از اسب بیافتد پسر آنگاه پدر کمرش نشکند از پا ننشیند چه کند تک و تنها و غریبانه نماز شب کیست که نشسته است؛ خدایا ننشیند چه کند