دخترک "خندان" شال و کلاه می‌پوشد و به مسجد میاید و البته مراقبت می‌کند که موهایش دیده نشوند، حتی گاهی در کوچه که راه می‌رویم می‌پرسد "خانوم موهایم بیرون نیستند؟!" و برایش دغدغه است، اما چادر نمی‌پوشد و خیلی جدی و رسمی اعلام می‌کند من چادری نیستم دخترک "بلا" اما از همان اول تکلیفش معلوم بود تا آنجا که مادرش پنهانی پیگیر بود که ازش بخواهید روسری بپوشد دوست نداشت و به یک اسکارف کوچک اکتفا می‌کرد موهای بلندش را می‌بافت و طبیعتا اسکارف 20 سانتی فقط روی سرش را می‌پوشاند چندباری در کوچه که راه می‌رفتیم گیس‌های بافته‌اش را داخل کاپشنش کردم مقاومت نمی‌کرد من هم چیزی نمی‌گفتم و خودش هم می‌گفت من اصلا چادر ندارم! تا اینکه دخترک "پرانر‌ژی" چادر خرید و برای بازی با چادر به مسجد آمد عکسش را گرفتم و استوری کردم و زیرش نوشتم که چه زیبا و باشکوه شدی و ... میدانستم که خودش و دوستانش می‌بینند، چندروز بعدترش دخترک "خندان" با چادر به مسجد آمد خیلی مرتب و قشنگ و قاطع چادرش را گرفته بود این بار عکس او را استوری کردم و بقول خودش برایش عشقولانه نوشتم و دوستانش قلب و بوسه برای استوری فرستادند چندروزی گذشت شب هیئت بچه‌ها بود برای کاری به کتابخانه رفتم و سرم مشغول کار بود که کسی سلام کرد سرم را که بلند کردم اول نشناختم دختر خانومی با یک روسری مشکی که خیلی مرتب بسته شده بود و چادری که خیلی خوب گرفته بود ایستاده بود و چون ماسک داشت و پوشش متفاوت، چندثانیه طول کشید تا متوجه شدم که ایشان همان دخترک "بلا" ست دخترکی که همیشه در هیئت اسکارف و بلوز و شلوار دیده بودمش و حالا باوقار و خانوم مقابلم ایستاده بود! به این چادر پوشیدن‌ها امتیاز قطعی نمی‌دهم دوامی دارند یا خیر هم بستگی به نقش‌آفرینی خانواده دارد اما تکرار می‌کنم که فطرت بچه‌ها همینقدر زلال و حقیقت‌جو است و حیاپذیری آنها نیاز به اجبار و تهدید و ارعاب هم ندارد کافیست محیط برایشان مهیا باشد ونسبت به پوشش وحیا احساس خوبی پیدا کنند. ف. حاجی وثوق @ghalamzann