فکر میکردم "مادر" حال و حوصله راهپیمایی خودرویی را نداشته باشد اما ازآنجا که مهمان ما بود پیشنهاد کردیم که اگر دوست دارند همراه شوند و شدند، کاروان خودرویی در جشن‌ها هیجان و شور خودش را دارد و بخصوص بچه‌ها کیف‌شان کوک می‌شود، اول گمان میکردم باید رعایت حال مادر را داشته باشم و بقول برادر دست از شوماخر بودن بردارم، اما امروز مادر شده بود یکی از پایه‌های اصلی شیطنت و شلوغی، حتی بیشتر از دخترها که عقب نشسته بودند، تمایل ایشان کلا این بود که اولین ماشین پشت ماشین صوت باشیم و در کشاکش عقب و جلو رفتن ماشین‌ها در بزرگراه، اجازه ندهیم کسی جلو برود! مادر شده بود مشوق یک کل‌کل‌ حسابی و آنقدر آدرنالینش به اوج رسیده بود که پرچم می‌چرخاند و امر می‌کرد که همان جلو جایگاه ماشین را حفظ کنم و حتی یک ماشین عقب نمانم! و چقدر هم در پایان راضی بود و خوش گذشته بود برایش و ما راضی از رضایتش! به لطف خدا مادر امروز آنقدر حالش خوب بود که گویی برگشته بود به نوجوانی و جوانی و دخترک پرشور و اسب‌سوار و بانشاط درونش دوباره جان گرفته بود و خستگی نمی‌دانست، جانش سلامت و حالش تا همیشه خوب🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann