نظر اسلام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
اما نظر سومی- و به یك اعتبار نظر چهارمی- در اینجا وجود دارد كه می گوید:
همه ی اینها نوعی بدبینی به طبیعت و فطرت بشر است.
اگر می بینی بشریت امروز از عدالت گریزان است هنوز به مرحله ی كمال نرسیده است.
در نهاد بشر عدالت هست.
اگر بشر خوب
#تربیت شود، اگر زیردست مربی كامل قرار گیرد، می رسد به جایی كه خودش واقعاً عدالتخواه بشود، واقعاً عدالتِ جمع را بر منفعت فرد خودش ترجیح بدهد و همین طور كه زیبایی را دوست می دارد عدالت را دوست داشته باشد؛ بلكه عدالت، خودش از مقوله ی زیبایی است ولی زیبایی معقول نه زیبایی محسوس.
بعد هم برایش دلیل می آورند، می گویند: در مكتب ما كه مكتب دین است، مطلب دلیل دارد:
این كه شما می گویید بشر به حسب نهاد خودش عدالتخواه نیست و زور باید عدالت را به او تحمیل كند، یا می گویید عقلش باید برسد به جایی كه منفعت خودش را در آن بداند، یا می گویید [تكامل ] ابزار تولید [خودبه خود عدالت را برقرار می كند] ، ما مواردی به شما نشان می دهیم كه افرادی عادل و عدالتخواه بوده اند در صورتی كه منافعشان هم ایجاب نمی كرده است؛ بر خلاف منافع فردی خودشان، عدالت، ایده، هدف و آرزوشان بوده است، بلكه عدالت را در حد یك محبوب دوست داشته اند و خودشان را فدای راه عدالت كرده اند.
اینها نمونه های بشرهای كامل در عصرهای گذشته بوده اند.
این نمونه ها نشان داده اند كه بشر را می توان در مسیر عدالت انداخت تا آن طور بشود؛ حال اگر در حد آنها نشود ولی نمونه ی كوچكش می تواند بشود.
علی بن ابی طالب (علیهماالسلام) خودش یك نمونه ای است كه همه ی این فلسفه ها را باطل می كند؛ علی و دست پروردگان علی و عده ی زیادی از افراد بشر كه در تمام دورانها بوده اند.
حال وقتی ما مثال به حضرت امیر (علیه السلام) می زنیم شاید در بعضی اذهان می آید كه علی یك فرد منحصر است. نه، اینجور نیست. الآن هم در میان متدینینِ واقعی افراد بسیار زیادی هستند كه عدالت را واقعاً دوست دارند، نهادشان با
#عدالت پیوند دارد و چه پیوندی! بشرِ دوره های آینده هم چنین خواهد بود.
بسیاری از افراد بشر خیال می كنند كه مسأله ی ظهور
#حضرت_حجت (عجّل اللّه تعالی فرجه) یك امری است مساوی با انحطاط دنیا و بازگشت بشر به تقهقر. قضیه برعكس است، رُقاء فكری و اخلاقی و علمی بشر است، به حكم همه ی شواهد و ادلّه ای كه از دین به ما رسیده است. همان دینی كه موضوع ظهور حضرت حجت را و عدل كلی را برای ما ذكر كرده است اینها را هم ذكر كرده است.
در حدیث اصول كافی است كه وقتی آن حضرت ظهور می كند خدای متعال دست خود را بر سر افراد بشر می كشد و عقل افراد بشر افزون می شود، فكر و عملشان زیاد می شود.
وقتی كه وجود مقدس او ظهور می كند دیگر گرگ 🐺 و گوسفندی 🐑 در دنیا وجود ندارد، حتی گرگها با یكدیگر در صلح و صفا زندگی می كنند؛ كدام گرگها؟ آیا همان گرگهایی كه در بیابان زندگی می كنند؟ یا گرگهای افراد بشر؛ یعنی گرگ دیگر طبیعت گرگی ندارد، طبیعت گرگی از گرگ گرفته می شود.
قبل از آنكه قسمتی از قرائن بسیار زیاد دیگری از وضع زمان حضرت را برای شما بخوانم، نكته ای را برایتان عرض بكنم: