در سایه ی سرزمین بی عاطفه ها  جغرافی شهر درد بی درمانم  هر چند به دریا زده ام دل اما  ته مانده ی خواب چشمه ی بی جانم  باید ز سر نقطه قلم بنویسد  از آتش لیلا کشی مجنون ها  باید قلم از حادثه ها بنویسد  از مرگ غم عاطفی زیتون ها اینجا سخن از سیب و گندم ها نیست  پیکار میان آدم و شیطان است  آینه و گل، میان دست یک مشت  حیوان صفتان ظاهراً انسان است در اوج غزلخانه ی متروک دلش  اندوه و غم نهفته دارد این سنگ  یک روز اگر لب به سخن باز کند  صدها غزل نگفته دارد این سنگ  در خاطره ی ثانیه ها می مانی  هر چند اسیر رقص کرکس هستی تو قبله ی اول مسلمانانی پس تا به ابد بیت مقدس هستی تردید مکن وعده ی حق نزدیک است  از قبله ی دین محافظت کن غزه  از راه رسد منتقم ان شااله یک بار دگر مقاومت کن غزه  ✍ به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═