هر کسی با سر زلف تو قراری دارد همه ایام دلش حال بهاری دارد آن که دل کنده ز دنیا و تعلق هایش مثل تو دلبر و دلدار و نگاری دارد بیت بیتم همه بوی تو گرفته آقا از همین است اگر شور و شعاری دارد حاجت این است شود فیض شما شامل من و بگویید که این نوکر عیاری دارد آمدم مقصدم این است که نوکر باشم نوکر دائمی آل پیمبر باشم هفت اقلیم وجودم شده شیدایی تو آسمان ها و زمین محو دل آرایی تو گر چه آن عارض یوسف کش تو پنهان است ولی این دل شده مجذوب به زیبایی تو منم آن سائل بیچاره و درمانده و پست به امید آمده ام بر در آقایی تو آتشی هست در این سینه که وصفش نتوان و دلم مشتعل از جلوه ی طاهایی تو گره خورده است دل دلشدگان بر مویت هست محراب دل خسته دلان ابرویت صاحب معجزه ی حضرت موسی بازآ زنده کن با نفست جان مسیحا بازآ یوسف و حضرت یعقوب و تمامی رسل همه صف بسته به امید تو آقا بازآ سامرا , شهر مدینه , کاظمین و مشهد شده دلتنگ بیا دلبر دل ها بازآ کربلا , کوفه , نجف , مسجد سهله , مکه همگی منتظرت ای گل طاها بازآ جان هستی شده از هجر تو بی تاب بیا تشنگانیم و تویی پاک تر از آب بیا دست خالی مرا پر کن از احسان آقا مکش از دست من خسته تو دامان آقا همه ی آرزویم گوشه ی چشمی ز شماست گوشه چشمی بنما جانب یاران آقا حتم دارم که مرا راه دهی در بر خود دوست دارم که شود هجر تو پایان آقا دل من مثل کویر است و عطشناک شده لطف کن بر دل من عشق بباران آقا پسر حضرت نرجس بده در راه خدا تو به داد دل من رس بده در راه خدا