رفتی ای یار و من از داغ ، عزادار شدم داغ دار از غم تو ای گل بی خار شدم پای تا سر همه شور و همه گفتار شدم من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم میثم آسا به سر دارم دم از حق بزدم دست رد بر همه ی عالم ارزق بزدم تکیه بر مرحمت قادر مطلق بزدم فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم شمع شد خاموش و پروانه ندارد خبری بلبل از داغ گل باغ کند نغمه گری نخل ، خشکیده شد و شاخه ندارد ثمری غم دلدار فکنداست به جانم شرری که به جان آمدم و شهره ی بازار شدم بگذارید گل گم شده جویم شب و روز عطر پیراهنش از لاله ببویم شب و روز همچو نی نالم با شور بگویم شب و روز در میخانه گشائید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم صبحدم زمزمه با خالق ذوالمن کردم بهر بوئیدن گل روی به گلشن کردم گفتگو با گل و با سنبل و سوسن کردم جامه ی زهد و ریا کندم و بر تن کردم خرقه ی پیر خراباتی و هشیار شدم باغبان رفت ولی یک گل بی خارم داد دوش از مرحمتش رخصت دیدارم داد سخنش سوژه ی نو بر من و اشعارم داد واعظ شهر که از پند خود آزارم داد از دم رند می آلوده مددکار شدم تا که یاد از غم آوای منادی بکنم گریه چون ابر ، بر آن رهبر و هادی بکنم نتوانم که دگر میل به شادی بکنم بگذارید که از میکده یادی بکنم من که با دست بت میکده بیدار شدم غزل نغز خمینی دل ما غمگین کرد گر چه از رفتن خود قلب جهان خونین کرد لیک با این غزلش کام ادب شیرین کرد تا مُبَشِّر ز وفا غزلش تضمین کرد شکر بسیار که آگاه از اسرار شدم به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═