💠 ذکر خاطره ای از رزمنده جانباز : روز دهم مهرماه جنگ در به حدی نزدیک و تن به تن دنبال می‌شد که هر لحظه امکان اسارتمان وجود داشت و عراقی‌ها از اسیر کردن یک سپاهی بسیار خوشحال می‌شدند و بسیار به این لباس اهانت می‌کردند، تصمیم گرفتم با تنی عریان بجنگم تا در احتمال اسارتم مبادا بعثی‌ها از اسیر کردن یک خوشحالی کنند، یاد دارم آن روز آنقدر گلوله آر پی جی شلیک کردم، که کمر عریانم سوخت. ، سالروز تهنیت باد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷