#تعطیلات_کرونایی (۱۲)
این قسمت : خواستیم ها! اما نشد
"قول میدهم از این به بعد انجام دهم"،
"از شنبه"، "از سال نو"، "از تابستون دیگه این عادت ها را ترک می کنم" و"نمیگذارم تکراربشه"
جملاتی که مثل دور تسلسل از اول به آخر می چرخند و در نهایت هم به سرانجامی نمیرسند.
بارها تصمیم گرفتیم فلان اخلاق و عادت مان را کنار بگذاریم و چند بار هم موفق شدیم ولی بعد از مدتی گویا از دستمان در میرود؛
می شود روز از نو روزی از نو.
چه بسیار که با خود قرار گذاشتیم روی"تنبلی" یا "بی تحرکی" را کم کنیم و برویم "آرزوهایمان" را "زندگی" کنیم.
اما آن هم در حد "آرزو" ماند.
انگار همه ی اینها حرف است و شعار...
نمیشود که نمیشود که نمیشود .
میگوییم: "خواستیم ها! اما نشد" .
ما مثل کسی هستیم که دندان درد شدیدی دارد و برای رفع آن مسواک می زند؛ چند شب هم آب نمک مزمزه میکند و خوب میشود اما از هفتههای بعد باز همان آش است و همان درد.
در چنین حالتی سراغ دندانپزشک میرویم و او میگوید: عفونت به عصب رسیده، هرچقدر که به روی دندانت برسی؛ دردی که از ریشه ایجاد شده را درمان نمی کند.
ما هم فقط فهمیدیم که دندانمان درد می کند با این تفاوت که سراغ متخصص دندان شاید برویم اما سراغ متخصص روان مان نه!
ما فقط متوجه شدیم یک جای کار می لنگد؛ از احساس کسالت خود ناراضی شدیم. می خواستیم که با زود عصبانی شدن مان، با غرزدن های مان، حسرت خوردن مان
و با تمام چیز هایی که ما را از حال خوب و رشد و پیشرفت دور میکرد، خداحافظی کنیم. دلمان می خواست همان آدم شاد و خوشحالی بشویم که هم خودمان دوست داریم و هم خدای مان.
ما از خیلی ویژگیهایی که چندین مرتبه با خود عهد کردیم که دیگر نگذاریم سر و کله ی شان در زندگی مان پیدا شود، مطلع شدیم ولی آن چیز که پشت آن ها بود؛ در عمق مسئله، علتِ معلول ما بود، مجهول ماند و نشناختیم.
هیچ یک از ما ندانستیم برای مثال آن تنبلی که در صدد رفع و فصل آن هستیم، از کجا آب می خورد؟
از عدم احساس توانمندی مان است
یا به دلیل ترس از شکست؟ شاید هم از سرزنش شنیدن هراس داشتیم و یا به خاطر مفروضه های دیگری که بررسی شان نکردیم.
حقیقت ماجرا یک چیز است: "ما مو می دیدیم و نه پیچش مو"
حال اگر این چنین بنگریم و انجام دهیم، خود و خدای مان را هم خواهیم شناخت:
"من عرف نفسه فقد عرف ربه"
به یقین
میشود که میشود که میشود .
《برای انسان جز حاصل تلاش او نیست
و نتیجه کوشش او به زودی دیده خواهد شد》
۳۹ و ۴۰ سوره نجم